معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
آشناییزدایی و فراهنجاریِ معنایی در غزلیّات مولوی
1
20
FA
خدابخش
اسدالهی
دانشگاه محقق اردبیلی
skhodadani@gmail.com
منصور
علی زاده بیگدیلو
دانشگاه محقق اردبیلی
shang.m90@gmail.com
10.22099/jba.2012.226
<strong>عدول از قواعد زبان معیار، روشی است که همه­ی شاعران برای آفرینشِ شعر از آن بهره­ می­گیرند. در شعر کلاسیک فارسی، فراهنجاریِ معنایی بیشتر برای القای بار عاطفی- انسانی، افزودن بر جنبهی هنری و زیباییِ شعر و نیز ابدیّت بخشیدن به آن صورت میگیرد؛ از این­رو، این تمهیدِ خاص، جوهر اصلی شعر به­شمار می­رود. مولوی از شاعران بزرگی است که برای تشخّص دادن به شعر خود، ضمنِ استفاده از فراهنجاریِ معنایی، بسیاری از آن نوع فراهنجاری­ را به­طور ناآگاهانه، در زمان خود ارائه می­دهد. این مقاله بر آن است که به بررسی فراهنجاریِ معنایی در دیوان شمس بپردازد و نمونه­های برجسته­ای از این نوع فراهنجاری را نشان دهد. دستاورد تحقیق، از پرداختنِ مولانا به انواعِ فراهنجاریِ معنایی، نظیر استعاره، تشخیص، تشبیه، نماد، کنایه، پارادوکس و مجاز در دیوان شمس به­صورت گسترده و برجسته حکایت دارد.</strong>
<strong>واژههای کلیدی: </strong>آشنایی­زدایی، برجسته­سازی، غزلیّات مولوی، فراهنجاری معنایی.<strong> </strong>
آشناییزدایی,برجستهسازی,غزلیّات مولوی,فراهنجاری معنایی
https://jba.shirazu.ac.ir/article_226.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_226_0be6f7284122237f0cce23360e234694.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
تحلیل بیتی از سعدی و حافظ برای درک بهتر یک مفهوم بنیادین صورتگرایی
21
40
FA
محمدرضا
امینی
https://orcid.org/00
نویسنده
mza130@gmail.com
10.22099/jba.2012.227
<strong>صورتگرایی یا فرمالیسم یکی از نظریههای نوین ادبی است که هنوز دربارهی نسبت آن با نظریهی ادبی سنتی، بحث تفصیلی چندانی نشده است. در بخش اول این مقاله پیشنهاد شده که این بررسی نظری بنیادین، با محور قرار دادن مهمترین مفهوم فرمالیسم که در زبان فرانسه</strong> «procédé» <strong>خوانده میشود، آغاز گردد. این اصطلاح که در زبان فارسی با معادلهای متفاوتی چون «فرایند، فراگرد، ابزار، شگرد، صناعت، فن، خطمشی، تمهید و تمهید سبکی» ترجمه شده، کمتر مورد بحث دقیق قرار گرفته است. از اینرو در بخش اول، نخست ترجمهها و سپس تعریفهای این مفهوم از منابع اصلی بررسی شده است. در دومین بخش مقاله، بیتی بسیار زیبا از سعدی و بیتی دیگر از حافظ، تحلیل شده و سپس با ارائهی شواهد گوناگون و بحث استدلالی، نشان داده شده که با فهم درست این مفهوم کلیدی، میتوان به دریافت تازه و عمیقتری، هم از نظریهی صورتگرایی و هم از مبانی سنتی شعر فارسی رسید. تحلیل مثالها و به ویژه بررسی سیر تکامل بیان یک مضمون واحد در بیتهای متفاوت نشان میدهد که این هر دو دیدگاه در اساس میکوشند مجموعهای از تغییرات ظریف زبانی شعر را بیابند و آنها را تعریف کنند. این تغییرات که اساس زیبایی و تناسب شعرند، گسترهی وسیعی از عناصری همچون: تعداد واجها، طول سخن، تکرار و یا جابهجایی اجزای سخن، و اصولا هرگونه انتخاب و ترکیب سخن را در برمیگیرد که حرکت خودآگاه یا ناخودآگاه ذهن شاعر از رهگذر آنها موفق به آفرینش قطعات درخشان شعر میشود. </strong>
<strong>واژههای کلیدی:</strong> حافظشناسی، سبکشناسی، سعدیشناسی، صناعات بدیعی، فرمالیسم، نقد ادبی.
حافظشناسی,سبکشناسی,سعدیشناسی,صناعات بدیعی,فرمالیسم,نقد ادبی
https://jba.shirazu.ac.ir/article_227.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_227_7de01407f67006d4f0ed1d7ccd14152a.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
بررسی مقایسهای مرگ در شعر نیما یوشیج و استیوی اسمیت:«آی آدمها» و «دست تکان نمیداد، داشت غرق میشد»
41
58
FA
فریده
پورگیو
دانشگاه شیراز
f.pourgiv@gmail.com
منیژه
عبدالهی
دانشگاه علوم پزشکی شیراز (دانشکده پیراپزشکی)
manijeh.abdolahi@gmail.com
10.22099/jba.2012.230
<strong> </strong>
<strong>همذات بودگی دو هنرمند و اشتراک روحی و احساسی آنها، گاه موجب پدیدار شدن آثاری میگردد که به رغم فاصلهی انکارناپذیر شرایط و موقعیتهای مکانی و زیستی، از همانندیهای شگفتی برخوردار است. از جملهی این آثار، دو شعر «آی آدمها» از نیما یوشیج و «دست تکان نمیداد، داشت غرق میشد» از استیوی اسمیت، شاعر انگلیسی است که شاعران هر دو شعر با بهرهمندی از بنمایهی مرگ در تصویر سمبولیک انسانی که در پیش چشم دیگران در حال غرقشدن است، بیانیهای مستند علیه ساحلنشینان بیاعتنا به دیگران، ارائه دادهاند. توجه اصلی مقالهی حاضر، بررسی و تحلیل این دو شعر به منظور کشف و توضیح مشابهت و تفاوتهای شیوهی ارائهی نماد مرگ در این دو شعر است. بهرهمندی از ساخت روایی در شعر و استفاده از بستر تراژیک، از مهمترین شباهتهای دو شعر است. حال آنکه در شیوهی ساخت و پرداخت روایی، شعر «دست تکان نمیداد، داشت غرق میشد» بیشتر روایت محور است و در شعر«آی آدمها»، رویکرد راوی محوری غلبه دارد. همچنین نگاه بیش و کم فلسفی استیوی اسمیت به مقولهی مرگ، با رویکرد نیمایوشیج که رنگ سیاسی و اجتماعی بر آن غلبه دارد، از دیگر تفاوتهای دو شعر است.</strong>
<strong>واژههای کلیدی: </strong>ادبیات تطبیقی، نیما یوشیج، استیوی اسمیت، بنمایهی مرگ، شعر معاصر فارسی، شعر معاصر انگلیسی.
ادبیات تطبیقی,نیما یوشیج,استیوی اسمیت,بنمایهی مرگ,شعر معاصر فارسی,شعر معاصر انگلیسی
https://jba.shirazu.ac.ir/article_230.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_230_b7395b4d46ddbfaf626146e5880a4feb.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
بررسی سه قطره خون هدایت بر مبنای نظریه «قدرت» میشل فوکو
59
72
FA
عباس
خائفی
دانشگاه گیلان
khaefi@guilan.ac.ir
10.22099/jba.2012.228
<br /><strong>بررسی <em>سه قطره خون هدایت </em>بر مبنای نظریه «قدرت» میشل فوکو</strong><br /><strong> </strong><br /><strong>دکتر عباس خائفی</strong>*<strong> </strong><br />دانشگاه گیلان<br /> <br /><strong>چکیده</strong><br /><strong>از دیدگاه فوکو، همهی اندیشههای اجتماعی و دانش بشری ریشه در روابط قدرت دارد. تمامی نهادهای اجتماعی حتی به ظاهر انساندوستانه، سعی دارند که انسان را محدود سازند و آزادیش را سلب کنند: آزادی فردی، اجتماعی و سیاسی. نظریههای فوکو در بسیاری از رشته</strong>­<strong>های </strong><strong>علوم انسانی و حتی در ادبیات داستانی، مورد استفاده قرار میگیرد. در مقاله</strong>­<strong>ی حاضر ضمن معرفی این رهیافت</strong>­<strong>ها، ساختار و اجزای داستان <em>سه قطره خون</em> صادق هدایت بر مبنای نظریه­ی قدرت از فوکو، بررسی میگردد.</strong><br /><strong>واژههای کلیدی: </strong>سرکوب، سه قطره خون، صادق هدایت، قدرت، میشل فوکو .<br /> <br />* استادیار زبان و ادبیات فارسی khaefi@guilan.ac.ir<br /><strong>تاریخ دریافت مقاله: 2/11/89 تاریخ پذیرش مقاله: 11/8/90</strong>
سرکوب,سه قطره خون,صادق هدایت,قدرت,میشل فوکو
https://jba.shirazu.ac.ir/article_228.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_228_e514efd7aa605ce8ab39434b1cd6c35a.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
خاستگاه و ردّ پای دیو و اهریمن در ادب کهن فارسی
73
99
FA
حمیرا
زمردی
دانشگاه تهران
zomorrodyhomeyra@yahoo.com
زهرا
نظری
دانشگاه تهران
zahranazari5@gmail.com
10.22099/jba.2012.229
<strong>خاستگاه و ردّ پای دیو و اهریمن در ادب کهن فارسی</strong>
<strong> </strong>
<strong>دکتر حمیرا زمردی</strong><strong>*</strong><strong> زهرا نظری</strong><strong>*</strong>
دانشگاه تهران
<strong> </strong>
<strong>چکیده</strong>
<strong>تقابل نیروهای خیر و شر، تقسیم جهان به دو پهنهی نور و تاریکی و عقیده به ستیز دایمی میان پدیدههای اهورایی و اهریمنی، باوری رایج در میان تمام اقوام و ملتهاست؛ پیکاری که تا جهان برپاست ادامه دارد و پیروزی نهایی در آن با جبههی نور است. ردپای چنین باوری را در اسطورهها، ادیان و حتی تفکرات دنیای جدیدی</strong><strong> </strong><strong>چون فیلمها و بازیهای کامپیوتری نیز میتوان دید. هدف این پژوهش بررسی منشأ و خاستگاه یکی از</strong><strong> </strong><strong>دو طرف این جدال یعنی نیروهای شر و دیوان در ادبیات کهن فارسی است؛ به همین منظور، سرچشمههای پیدایش چنین تفکری را از تمدن بین النهرین و آسیای غربی که تأثیر آن بر فرهنگ ایران غیرقابل انکار است، پی­میگیریم و سعی میکنیم تغییراتی را که در اثر گذشت زمان و تغییر حوزهی جغرافیایی، در این باورها روی داده است، نشان دهیم؛ به ویژه که چنین باوری هم از صافی اصلاحات مصلحی چون زردشت گذشته و هم از مجرای فرهنگ دین اسلام؛ ضمن این که آگاهی روزافزون آدمی در گذر زمان و تصرف او در طبیعت و جهان پیرامونش، در تطور چنین اندیشه­ای نسبت به خاستگاه اولیهاش بیاثر نبوده است. </strong>
<strong>واژههای کلیدی:</strong> اهریمن، خدایان، دیو، شیطان، ضدخدایان، متون کهن ادب فارسی.
* دانشیار زبان و ادبیات فارسی zomorrodyhomeyra@yahoo.com
** دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی zahranazari5@gmail.com (نویسندهی مسئول)
<strong>تاریخ دریافت مقاله: 14/12//89 تاریخ پذیرش مقاله: 6/7/90</strong>
اهریمن,خدایان,دیو,شیطان,ضدخدایان,متون کهن ادب فارسی
https://jba.shirazu.ac.ir/article_229.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_229_15cc5bdd8d492640ac9d1073917130ef.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
جمشید در گذر از فردانیت (نقد کهنالگویی داستان جمشید و خورشید اثر سلمان ساوجی)
101
122
FA
غلامحسین
شریفی ولدانی
دانشگاه اصفهان
gholamhoseinsharifi@yahoo.com
محبوبه
اظهری
دانشگاه الزهرا
m.azhari8564@yahoo.com
10.22099/jba.2012.231
<strong>نوشتار حاضر کوششی است در جهت تحلیل و واکاوی کهنالگوی مهم فردانیت و گذر از مصایب و مشکلاتی که قهرمان داستان در مثنوی <em>جمشید و خورشید</em> برای دستیابی به هویت، با آنها روبه­روست. کهن­الگو به نشانه­ها و نمادهای یکسان در فرهنگ­های مختلف، گفته می­شود که «کارل گوستاویونگ»، به آن­ها دست یافت. فرایند فردانیت از کهن­الگوهایی­ست که یونگ از آن یاد می­کند. به اعتقاد او، نفس انسان در بدو تولد، به طور کامل شکل نگرفته و با از سر گذراندن فرایند فردانیت، به آن­چه باید باشد دست می­یابد. مثنوی <em>جمشید و خورشید</em>، داستان پسری جوان است که به دنبال دیدن رؤیای یک زن، تصمیم می­گیرد از شرق به غرب عالم سفر کند تا او را بیابد. او در طی این مسیر با موانع و مشکلات بسیاری از جمله: رسیدن به سرای جنیان، رویارویی با اژدها، مبارزه با اکوان دیو، غرق شدن در دریای مهیب، مخالفت پدر خورشید و جنگ با رقیب، مواجه می­گردد. علاوه بر کهنالگوی فردانیت، کهنالگوهای مهم دیگری مانند: صورت مثالی عنصر زنانه (آنیما)، پیر دانا، مادر نیکوکار، سایه، دریا و اعداد مختلف قابل بررسی است. جمشید درطی این راه با نیروهای پلید درونش مبارزه می­کند، همچنین از راهنماییها و کمک پیر خردمند و پری مهربان، برای رسیدن به معشوقه­اش یاری میگیرد. اگرچه یونگ در قرن بیستم میلادی، موفق به کشف و معرفی کهن­­الگوهای مشترک در اساطیر ملل مختلف شد، این کهنالگوها بسیار دیرینه بوده­اند و کاربرد آنها در داستانی متعلق به ششصد سال پیش از این، نشان­گر وجود ناخودآگاه جمعی در میان همه­ی ملت­ها و انسان­ها، از گذشته تاکنون است. </strong>
مثنوی جمشید و خورشید,کارل گوستاو یونگ,ناخودآگاه,کهنالگو,فردانیت
https://jba.shirazu.ac.ir/article_231.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_231_8ef475567fb873ff6c8ef63baf94c6af.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
سام/ سهراب و زال/ رستم: نبرد پدر و پسر
123
148
FA
مصطفی
صدیقی
دانشگاه هرمزگان
navisa_man@yahoo.com
10.22099/jba.2012.232
<strong>پیوند ادبیات و روان از روزگار کهن مطرح بوده است؛ اما تبیین دقیق و روشمند آن بعد از نظریههای زیگموند فروید، شکل گرفت. عقدهی ادیپ یکی از نظریههای مهم فروید است که در این نظریه گرایش کودک پسر به مادر و پدرکشی، طرح شده است. پژوهش حاضر، نبرد رستم و سهراب را از این چشمانداز، در سطحی متفاوت بر اساس مستندات و استدلالها نشان میدهد. زال به دلیل طرد شدن از سوی سام (پدر)، غیاب پدر و عدم همهویتی با او، بر عقدهی ادیپ خود فایق نیامده، پیوندی ناگسستنی با سیمرغ (مادر- معشوق) مییابد و در زندگی خود با رودابه، رابطهای طبیعی و کامل ندارد. از منظر پدرکشی هم، چون سام از جاودانان است لایهای دیگر از داستان با استحالهی شخصیتها، رخ مینماید و در نبرد رستم وسهراب در حقیقت ستیز زال (= رستم) با سام (= سهراب) روی میدهد.</strong>
عقدهی ادیپ,زال,سام,رستم,سهراب,سیمرغ,شاهنامه
https://jba.shirazu.ac.ir/article_232.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_232_6fa62653c8deee0b05bb076538113c5c.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
درنگی بر ناگزیری مرگ گیلگمش و اسکندر و جاودانگی اوتناپیشتیم و خضر
149
174
FA
محمدحسین
کرمی
0000-0001-5560-8070
دانشگاه شیراز
mohamadhkarami@gmail.com
رضوان
رحیمی
دانشگاه شیراز
rozanehnoor@gmail.com
10.22099/jba.2012.233
<strong>این پژوهش، با نگرش اسطوره</strong><strong></strong><strong>ای به سفرهای قهرمان در جست</strong><strong></strong><strong>وجوی جاودانگی فراهم شده است. بنابر آن که اسطوره، در ساده</strong><strong></strong><strong>ترین تعریف، داستان نمونه است و همواره تکرار می</strong><strong></strong><strong>شود، به داستان تاریخی اسکندر- که تکرار الگوی اسطوره</strong><strong></strong><strong>ی گیلگمش در سرآغاز تاریخ است- پرداخته</strong><strong></strong><strong>ایم و ضمن توجه داشتن به ناکامی گیلگمش و اسکندر از سعادت جاودانگی، به راز جاودانگی اوتناپیشتیم و خضر اشاره کرده</strong><strong></strong><strong>ایم که در هر یک از داستان</strong><strong></strong><strong>ها از موهبت بی مرگی بهره</strong><strong></strong><strong>مند می</strong><strong></strong><strong>شوند و آن راز، این است که خدایان یا خدا، تنها بی مرگی، را بهره</strong><strong></strong><strong>ی انسانی می</strong><strong></strong><strong>کنند که در راستای اهداف آنان/ او کوشیده باشد، اوتناپیشتیم بنابر آیین سومریان، هدف خدایان از آفرینش انسان را تحقق داده است و به خدمت آنان کوشیده است که از توفان بلاخیز، جان سالم به در برده است، با بهره</strong><strong></strong><strong>گیری از نظریه</strong><strong></strong><strong>ی ناخودآگاهی جمعی یونگ و آرکی تایپ</strong><strong></strong><strong>ها و نظرات فروید، به سفر نمادین هریک از قهرمانان پرداخته</strong><strong></strong><strong>ایم و زندگی و مرگ را در تقابل با هم معنا کرده</strong><strong></strong><strong>ایم. به کوتاه سخن بنابر نظریه</strong><strong></strong><strong>ی جوز ف، کمبل و آدامز لیمینگ همه</strong><strong></strong><strong>ی سفرهای قهرمان در جست</strong><strong></strong><strong>وجوی جاودانگی بر اساس تکرار مثالی سفر کهن الگوی اساطیری قهرمان شکل گرفته</strong><strong></strong><strong>اند و رفتن گیل گمش به سوی اوتناپیشتیم و رفتن اسکندر در جست</strong><strong></strong><strong>وجوی آبحیات از این قاعده مستثنی نیست.</strong>
اسطوره,جاودانگی,کهنالگوی قهرمان,سفر,گیلگمش,اسکندر
https://jba.shirazu.ac.ir/article_233.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_233_f098c2ecdc9c0324d37f4eb0b913ee09.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
اصالت تصویری مهمترین معیار در تصحیح دیوان خاقانی
175
196
FA
سعید
مهدوی فر
دانشگاه شهید چمران اهواز
s.mahdavifar@yahoo.com
10.22099/jba.2012.234
<strong> </strong>
<strong>سعید مهدوی­ فر</strong><strong>*</strong>
دانشگاه شهید چمران اهواز
<strong> </strong>
<strong>به دکتر محمدرضا شفیعی­کدکنی،</strong>
<strong>متن­شناس بزرگ ایران زمین</strong>
<strong>چکیده</strong>
<strong><em>دیوان خاقانی شروانی </em></strong><strong>به عنوان یکی از بیش­بهاترین میراث ادب پارسی، شایسته­ی تصحیحی علمی و پیراسته است. علی­رغم ­وجود سه تصحیح مشهور از این <em>دیوان</em>، همچنان اغلاط به نسبت زیادی در این چاپ­ها دیده ­می­شود. در این مقاله با پشتوانه­ی تحلیل شگردهای شخصی تصویرپردازی خاقانی، به معرفی معیاری نویافته و بنیادین در تصحیح بایسته­ی <em>دیوان</em> شاعر می­پردازیم و برای اثبات کارآمدی آن، شماری از ضبط­های نادرست چاپ سجّادی و کزّازی را مورد تصحیح علمی و انتقادی قرار می­دهیم.</strong>
<strong>واژه­های کلیدی: </strong>اصالت تصویری، تصحیح، تصویرسازی، خاقانی، قصاید.
<strong> </strong>
* کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی s.mahdavifar@yahoo.com
<strong>تاریخ دریافت مقاله: 29/1/90 تاریخ پذیرش مقاله: 20/7/90</strong>
اصالت تصویری,تصحیح,تصویرسازی,خاقانی,قصاید
https://jba.shirazu.ac.ir/article_234.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_234_9714b5b84453535205de9c767bd193f4.pdf
معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز
شعر پژوهی(بوستان ادب)
2008-8183
2980-7751
4
1
2012
08
15
ولایت در نگاه راز شیرازی
197
222
FA
محمدیوسف
نیری
دانشگاه شیراز
Mynayyeri@yahoo.com
عباس
مرادی
دانشگاه شیراز
abas.moradi110@gmail.com
10.22099/jba.2012.235
<strong>موضوعِ ولایت، یکی از محوریترین مباحثِ عرفانِ اسلامی است که در پرتوِ آن، مسایل اساسی دیگری نظیرِِِ توحید، نبّوت، حقیقتِ محمّدیه و... مطرح میگردد و شرح داده میشود. از دورانِ آغازینِ عرفان اسلامی تاکنون، اهل عرفان با استناد به آیات و احادیثِ اهل بیت (ع) به شرح و تبیین مباحثِ ولایت پرداختهاند. میرزا ابوالقاسم راز شیرازی (م 1286 ه. ق)، عارفِ شیعی قرن سیزدهم، از جمله کسانی است که در تشریحِ مباحثِ ولایت، نقش بسزایی داشتهاست. در این نوشتار، ابتدا بهطور اجمال به سیرِ ولایتپژوهی در عرفانِ اسلامی پرداخته شده و به دنبال آن، گزارشی کوتاه از آثارِ این عارفِ بزرگ ارائه گردیدهاست. سپس از اهمیت و فایدهی این بحث در عرفان سخن به میان آمدهاست. آنگاه ضمن بررسی معنا و مفهومِ ولایت، به بیان تقسیمبندیهای گوناگون آن و نیز مباحثِ مرتبط با آن نظیرِ توحید، نبوّت و حقیقتِ محمّدیه پرداختهشده و در ادامه، شیوهی ارتباط با صاحبانِ ولایت با عنوان «اصلِ مرابطه»، مطرحشده و در پایان، بحثِ نسبتِ معنوی – که حاصل و نتیجهی پیوندِ با مقامِ ولایت است – عنوان شدهاست</strong>.
توحید,حقیقت محمدیه,میرزا ابوالقاسم راز شیرازی,نبّوت,نسبت معنوی,ولایت
https://jba.shirazu.ac.ir/article_235.html
https://jba.shirazu.ac.ir/article_235_25564c25389809a315844f4bb41f685e.pdf