معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122Ecoctitisism of poetry books "leaves of language" composed by Mohammad Reza Shafiee kadkaniنقد بوم گرایانه ی دفتر شعر «از زبان برگ» سروده ی محمدرضا شفیعی کدکنی118406410.22099/jba.2017.4064FAفرهاد بشیریانآموزش و پرورشاکبر شایان سرشتهیات علمی دانشگاه بیرجندJournal Article20160623Contemporary a specific angular poets and writers of different times and with concern for nature and wildlife seen and talked about it And.tbyt pristine, environment, people, animals and plants are among the issues which the poet plead among his poems are addressed. Among the contemporary poets who look to nature special, but they are compassionate, Mohammad Reza Shafiee, distinctive and well-known figure in the field of literature and literary criticism Boom-oriented criticism or "Ecocritisism" debate and criticism in literary theory is a relatively new theory explores the mutual relationship between the author or character with the nature and the impact of nature and wildlife on the poet's mind and soul. This article aims to explore and explain the look Shafiee Kadkani to Nature and the environment from the perspective of ecology-oriented criticism and makes it clear Not only disregard for human to nature and wildlife, mind, soul and spirit that afflicts poet And the complaint is only a poet, but sometimes that gets their nature and their inherent blur Nature knows and describes the nature of language in their deals.شاعران و نویسندگان معاصرهر یک از زاویه ای خاص و با دغدغه های بعضاً متفاوت به طبیعت و حیات وحش نگریسته و درباب آن سخن رانده اند.طبیعت بکر و دست نخورده، محیط زیست، انسان، حیوانات و گیاهان از جمله مباحثی هستند که شاعران در لابه لای اشعار خود بدان پرداخته اند. از میان شاعران معاصر که به طبیعت نگاهی ویژه و البته دلسوزانه دارند؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، چهره ای شاخص و سرشناس در حوزه ی ادبیات و نقد ادبی است. نقد بوم گرا یا «اکوکریتیسیزم» که نظریه ای نوپا در مباحث نقد و نظریه ی ادبی است به بررسی رابطه ی دوسویه میان نویسنده یا شخصیت داستانی با طبیعت پرداخته و میزان تأثیر و تأثّر طبیعت و حیات وحش بر روح وروان شاعر را بررسی می کند. این مقاله با هدف واکاوی و تبیین نگاه شفیعی کدکنی به موضوعات طبیعت و محیط زیست از منظر نقد بوم گرا پرداخته و روشن می سازد که نه تنها بی توجهی انسان ها به طبیعت و حیات وحش؛ ذهن ، روح و روان شاعر را می آزارد و از آن گلایه مند است بلکه گاه شاعر چنان محو طبیعت می شود که خود و وجود ذاتی خود را در وجود طبیعت می داند و از زبان طبیعت به توصیف خویش می پردازد.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4064_501dd7c6c964fa16f7dda6ee85086f09.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122analysis of Attar Nishapuri’s Mantiq-ut-Tayr and Mosibat-Nama based on constructivism theory Vygotsky and Brunerتحلیل منطق الطیر و مصیبت نامهی عطار نیشابوری بر اساس نظریهی سازنده گرایی ویگوتسکی و برونر1944414110.22099/jba.2017.22082.2370FAغلامرضا پیروزدانشگاه مازندرانعفت سادات غفوریدانشگاه مازندرانJournal Article20160716Constructivism as a new theory in philosophy of teaching and learning, the ability to analyze and review its didactic and mystical texts. According to this theory, people understand and learn the concepts and facts are prominently involved. According to this view, human understanding and their new knowledge through interaction between what they already know, with ideas, events and activities that confront them, should be identified. In this article we have tried Given the nature of mysticism Education and Training component of the theory of constructivism be analyzed in this context. In this paper, the two systems Mantiq-ut-Tayr and MOSIBAT-Nama Attar's mystical teachings based on constructive manner, while focusing on the teachings of the review guide. The internal motivation seekers, active participation in group discussions, the travel route of exposure and cognitive processes and facilitate discovery learning methods, the most obvious factors that are in the works to understand and receive.سازندهگرایی به عنوان نظریهای نوین در حوزهی فلسفهی تعلیم و یادگیری، قابلیت تحلیل و بررسی متنهای تعلیمی و عرفانی را داراست. طبق این نظریه، انسانها در درک و یادگیری مفاهیم و واقعیتها به نحو بارزی سهیم هستند. بنابر این دیدگاه، انسانها درک و فهم و دانش تازهی خود را از راه تعاملِ بین آنچه از قبل می دانند، با اندیشه ها، رویدادها و فعالیت هایی که با آنها روبرو می شوند، می سازند. در این مقاله، تلاش شده است، دو منظومهی منطق الطیر و مصیبت نامهی عطار نیشابوری، بر اساس شیوههای سازندهی تعالیم عرفانی، ضمن تمرکز بر تعالیم راهنما بررسی شود. مهم ترین نتایج برآمده از این پژوهش، حاکی از انطباق بارز مؤلفه های این نظریه در این دو منظومه است که در آن دو، عطار در رابطهی تربیتی مراد و مرید در پی تبیین فرایند سلوک عارفانه با رهبری مراد و رسیدن به یک دگردیسی شخصیتی است. همچنین انگیزش درونی سالکان، فعال بودن و مشارکت بحث گروهی، در مسیر سفر قرار گرفتن و شناخت موقعیتی، فرآیند تسهیل و روش های یادگیری اکتشافی ، از بارزترین مؤلفه هایی است که در این آثار قابل درک و دریافت است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4141_5610ed87af0d84e25c74b2cda1231b66.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122An Intertextuality Study of Bahavald Maaref and Rumi's Masnaviمطالعۀ بینامتنی تمثیل در معارف بهاءولد و مثنوی مولانا4568407110.22099/jba.2017.4071FAناصر جابریدانشگاه خلیج فارسJournal Article20160630One of the primary texts exerting influence on Masnavi is Bahavalad's Maaref. Yet, it has remained underexplored in many aspects, one among which is allegory. This study after a brief account of the intertextuality theory, probes into the influence of Bahavalad's Maaref on Masnavi. It was found that Rumi had been influenced by Bahavalad in a variety of ways, chief among them being allegory. Rumi has expanded upon the allegory series method and has founded his stories on it. In both works, allegory is based on two types of propositions: pedagogical and philosophical-pedagogical. Since allegory is a kind of reasoning, it can also be observed from this perspective. The examination of the methods of reasoning in the two works shows that in the philosophical-pedagogical type of allegory, the network of reasoning is more extensive. This study also shows that the allegories dealing with morality begin with one of the issues that is related to man and his inner world. These morality allegories aim at proving either pedagogical or educational principles with regard to human beings. The pedagogical allegories, however, is found upon a proposition that is about existence or about the elements of existence emphasizing a universal or inclusively general rule to help human destiny as well as his purpose. Consequently, the first type of allegory can be called pedagogical and the second type pedagogical-ideological referring to an ideology and ideological horizon by which the speaker tries to satisfy the audience.معارف بهاءولد یکی از مهمترین آثاری است که بر مثنوی تأثیر شگرفی داشته است و تاکنون دربارۀ برخی از وجوه این تأثیرگذاری <br /> مطالعه نشده است؛ تمثیل از این جمله است. در این تحقیق ضمن لحاظ نظریۀ بینامتنیّت، تأثیرگذاری معارف بر مثنوی بررسی شده است وبرای دقت نتایج، از نرمافزارهای عرفان 3 و مثنوی نور نیز بهره گرفته شده است. تطبیق شواهد نشان میدهد که مولانا در مقولۀ تمثیل از جنبههای گوناگونی از بهاءولد متأثر بودهاست؛ نخست اینکه در معارف و مثنوی نگرش فلسفی مشترکی به مقولۀ تمثیل وجود دارد. دیگر اینکه از نظر ساختاری، شیوۀ «تمثیلهای پیاپی» و مبتنی بر «تداعی» در هر دو اثر به کار رفته است. همچنین، بنیاد تمثیلهای مشترک هر دو اثر بر دو گونه گزارۀ تعلیمی و تعلیمی- فلسفی است. بررسی شیوۀ استدلال در این دو اثر نشان میدهد که در گزارههای تعلیمی- فلسفی، شبکۀ استدلال گستردهتر است و تمثیلهای اخلاقی با گزارهای که به یکی از موضوعات انسان و درون او مرتبط است، آغاز میشود و نتیجۀ آنها اثبات یکی از موازین حِکمی و تربیتی انسان است، اما در تمثیل نوع دوم، مقدمه یا گزاره شامل حُکمی دربارۀ هستی یا عناصر هستی است و بر قاعدهای کلّی تأکید دارد و به کمک آن قاعده، سرنوشت و هدف انسان نیز تبیین شده است. از این نظر میتوان تمثیلهای نوع اول را تعلیمی و نوع دوم را باورساز و نمایشگر جهانبینی و دورنمایی دانست که گوینده سعی دارد بر اساس آن مخاطب را اقناع کند.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4071_ff969d35e5b5cc1bdcc334e0e2923743.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122Practices of indigenous poetry in Iranشیوه های اجرایی اشعار محلی در ایران6992407010.22099/jba.2017.4070FAحسن ذوالفقاریهیئت علمی0000-0003-2557-0010Journal Article20161014Lyrics local public and various administrative forms in Iran and is GvnhHa. This variety is also associated with a variety of runs. In this article the 345 species of popular poetry in Iran, or building them from three perspectives along lyrics with the song, read the lyrics and in terms of run individually or collectively with other arts (dance and show) wishes review. In the introduction to the AsharhAy the lyrics to the public and its properties is made. During the discussion on NamHa and methods of implementation of the lyrics of popular customs in different regions and each and practices such as solo, duet and reference is made JmKhvany. Khssyە most popular lyrics and vocal aspects it is often accompanied by singing or instrument run-up. When people speak of the poem comes to mind and evokes the vocal aspects screw. The purpose of this article is to show various executive SntHay public's poetry, which is the result of extensive research and analysis of public poetry of Iran.مطالعات شعرشناسی در ایران در دو حوزۀ شعر رسمی و شفاهی ممکن است. در حوزۀ شعر شفاهی مطالعات ممکن نمیشود مگر در تلازم و ارتباط آن با موسیقی؛ زیرا در ایران همواره شعر و موسیقی همراه و همسایه بودهاند. شکلهای اجرایی اشعار عامه و محلی در ایران همواره گونههای متنوع داشته است. این تنوع انواع با تنوع اجرا نیز همراه است. هدف از این مقاله نشان دادن سنتهای اجرایی متنوع اشعار عامه ایران و سؤال اصلی آن است که ارتباط شعر و موسیقی عامه و نسبت آن را با هنرهای دیگر و شعر کلاسیک از همین منظر نشان دهیم و اینکه بدانیم در مناطق مختلف ایران چگونه شعر را اجرا میکردهاند. روش بررسی مطالعات میدانی بر اساس 345 گونه شعر عامه در سراسر ایران و محصول تحقیقی گسترده و نتیجه اجرای طرح تحلیل اشعار عامه ایران است که در صندوق حمایت از پژوهشگران به اجرا درآمده است. روش بررسی، مطالعۀ اشعار محلی از سه منظر همراهی شعر با آواز یا ساز، فردی یا جمعی خواندن اشعار و از منظر اجرا با هنرهای دیگر (رقص و نمایش) است. در مقدمه نیز اشارهای به اشعار عامه و ویژگیهای آن میشود. در خلال مباحث به نامها و روشهای اجرای اشعار عامه در مناطق مختلف و آداب هریک و شیوههای آن مثل تکخوانی، دوخوانی و جمعخوانی اشاره میشود. مهمترین خصیصۀ اشعار عامه جنبههای آوازی آن است که اغلب آنها با آواز یا همراه ساز اجرا می-شود. هرگاه از شعر عامه سخن به میان میآید جنبههای آوازی مدنظر و تداعی می-شود.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4070_ec8def51b8aba833abd1deb5b3a7fec1.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122A Review of Masnavi commentaries in terms of Rumi's mystical traditionآسیب شناسی شروح مثنوی از حیث بی توجهی به سنت عرفانی مولانا93116403710.22099/jba.2017.4037FAاحسان رئیسیعضو هیأت علمی دانشگاه اصفهانJournal Article20160320The importance and position of Masnavi in stating mystical subjects and the audience's attention to it brought about commentary writing on this important poetry and gradually began to spread as a literary-mystical movement in different times and regions. Each of Masnavi commentaries has been written with different structure and approach to describe Rumi's poems. Although these commentaries have literary and mystical benefits, there are also significant shortcomings. Among the most important shortcomings is the commentators' lack of attention to Rumi's spiritual disposition.<br /> The most important thing about Rumi's mystical disposition is that he is one of the elders of the first mystical tradition. Therefore, his views are totally different than those of Ibn Arabi who is a Sufi from the second tradition. Accordingly, the adoption of principles and themes of the second tradition to explain Rumi's' views is not a right approach. <br /> In this article, we study and analyze Masnavi’s commentaries using a new method and provide novel findings in this domain. To this end, we have investigated the most important commentaries from their commencement up to today in terms of their attention to Rumi's mystical disposition. Our findings reveal that almost all commentaries on Masnavi have committed the slip, attributing Rumi's mystical disposition to the second mystical tradition. Of course, these commentaries are different in how and how much to apply the principles and issues of the second tradition for commenting on Masnavi.جایگاه و اهمیت مثنوی در بیان موضوعات عرفانی و اقبال مخاطبان به آن موجب شد شرح نویسی بر این منظومهی مهم آغاز شود و اندک اندک به عنوان جریانی ادبی- عرفانی در زمانها و مناطق گوناگون رواج یابد. شروح مثنوی هر یک با رویکرد و ساختاری متفاوت برای شرح سرودههای مولانا نگاشته شدهاند. گرچه این شروح فواید ادبی و عرفانیای دارند اما کاستیهای مهمی نیز در آنها به چشم میخورد. از جمله مهمترین این کاستیها بیتوجهی شارحان به مشرب عرفانی مولاناست. <br /> مهمترین نکته در باب مشرب عرفانی مولانا آن است که وی از مشایخ سنت اول عرفانی به شمار میرود و بنابراین دیدگاههای وی با ابن عربی که از عرفای سنت دوم است بکلی تفاوت دارد. بر این اساس به کارگیری مبانی و موضوعات سنت دوم برای تبیین آراء و نظریات مولانا مقرون به صواب نمینماید.<br /> این مقاله با روشی تازه شروح مثنوی را بررسی و تحلیل کرده و کوشیده است یافتههایی تازه در این باب به دست دهد. بر این اساس مهمترین شروح مثنوی از آغاز تا امروز از حیث توجه به مشرب عرفانی مولانا بررسی شدهاند و آشکار گشته است که تقریبا همهی شروح مرتکب این اشتباه شدهاند و مشرب عرفانی مولانا را به سنت دوم عرفانی انتساب دادهاند. البته این شروح در میزان و شیوهی به کار بستن مبانی و موضوعات سنت دوم در شرح مثنوی مختلفند.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4037_5ff451514a7245feef507cbf9df8a2ef.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122Explanation of Sickness, Pain and Death’s Nonaesthetic Meaning in the Poetry of Nima Yushijتبیین معناهای نازیباشناسانه ی بیماری، رنج و مرگ در اشعار نیما یوشیج117138408010.22099/jba.2017.4080FAزینب صابردانشگاه هنر اصفهانJournal Article20170501There are nonaesthetic themes of injury, sickness, blood, pain and death in the poetry of Nima Yushij, pioneer of Persian modern poetry. The aim of this essay is to show how these themes are represented, via contemplation on his poetry, and also to find out the implicit meaning in these images. <br /> The method used in this study is analytical which aims to pass through merely formal aesthetic interpretation, being based on the literary themes existing in this issue. First, it tries to depict how these works could be as a representation of slaughter and bloodshed, based on Mashruteh discourse and analyze Nimaꞌs poetry in this discourse. Second, it aims to interpret presence of sick bodies as a sign of democracy and presence of minority voices.<br /> Theoretical principles are based on contemplation of thinkers like Charles Baudelaire and Linda Nochlin. It tries to depict lack of body’s cohesion and entirety in Nimaꞌs poetry as a metaphor of absence, according to Nochlinꞌs view of injured and sick bodies. This absence has created modern world without cohesion, entirety and certainty. It aims to discuss sickness and death experience in Nimaꞌs poetry based on a relationship between artist’s sensitivity and that of the patient, according to Baudelaire.<br /> Finally, it emphasizes that injury, sickness and death’s image in art doesn’t mean as decay and non-existence, it means “new birth”. In other words, we can understand a new meaning of art and beauty, via nonaesthetic themes.در اشعار نیمایوشیج، شاهد ظهور مضامین نازیباشناسانه زخم، بیماری، خون، رنج و احتضار هستیم. مقاله حاضر با تأمل دراین اشعار به نحوه چگونگی بازنمایی این مضامین میپردازد و معناهای مستتر دراین تصاویر را واکاوی میکند.<br /> روش پژوهش، تحلیلی است که سعی دارد تا از تفسیرهای زیباشناسانه صرفاً صوری عبور کرده و بر اساس درونمایه های ادبیات موجود در این زمینه، نخست با تـأکید بر گفتمان مشروطه و تحلیل اشعار نیما در این گفتمان نشان دهد که این اشعار را چگونه میتوان به مثابه بازنمایی کشتار و خونریزی زمان خویش توضیح داد و از وجهی دیگر حضور بدن بیمار را نشانی از دموکراسی خواهی و حضور صداهای اقلیت تفسیر کرد. <br /> مبانی نظری این پژوهش با تکیه بر تأملات اندیشمندانی چون شارل بودلر و لیندا ناکلین طرحریزی شده است. بر اساس دیدگاه ناکلین در خصوص بدنهای زخمی و بیمار سعی میشود از میان رفتن انسجام و تمامیت بدن در این اشعار به منزله استعارهای از فقدان تبیین شود؛ فقدانی که جهان نامنسجم و بدون کلیت و قطعیت مدرن برآمده از آن شمرده میشود. در نگره بودلر نسبتی میان حساسیت هنرمند و حساسیت بیمار برقرار است؛ از این رهگذر تجربه های بیماری و مرگ در اشعار نیما به زبانی تازه، فهم و تبیین میشود. در نهایت تأکید میشود که تصویر بیماری و مرگ در هنر نه به معنای زوال و نیستی بلکه میتواند به معنای «تولدی دیگر» درک و استنباط شود. به بیان دیگر از رهگذر این مضامین نازیباشناسانه درک جدیدی از هنر و زیبایی حاصل میشود.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4080_e6d1667a9664ee98b5510e86e95fdfb4.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122The role of punctuation marks in modern poems of Mehdi Akhavan Salesبررسی نقش نشانههای سجاوندی در شعرهای نیمایی مهدی اخوان ثالث139162406310.22099/jba.2017.4063FAطاهره میرهاشمیعضو هیات علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اراکJournal Article20170104Punctuation marks are relatively new tools in Persian alphabet. This signs in written speech are rather than tone and other paraverbal in oral speech. The present article investigates the status and the role of punctuation marks in poems of Mehdi Akhavan Sales. This hypothesis has led to structure of this question that what is the role and function of punctuation in Akhavan’s poetry. The author has used the deductive method to answer the research question. She has been extracted punctuation marks from the six books of modern poetry of Akhavan. Then the data has been examined using the descriptive and analytical methods. The research results indicate that punctuation marks in Akhavan’s modern poetry has two main applications: A) the use of language to imply suprasegmental sounds, Break up the sentence structure and creating coherence in the text; B) The use of artistic for create images, Induction and foregrounding which Akhavan has used these applications to strengthen the unity of his poem.نشانههای سجاوندی از ابزارهای نسبتاً جدید رسمالخط فارسی هستند که در گفتار مکتوب جایگزین لحن و دیگر اشارههای شبهکلامی در گفتار شفاهی میشوند. جستار حاضر نشانههای سجاوندی را در شعرهای نیمایی مهدی اخوان ثالث (م. امید) مورد بررسی قرار میدهد و در صدد پاسخگویی به این پرسش است که علائم سجاوندی چه نقش و کاربردی در شعر اخوان دارد. نگارنده به منظور پاسخگویی به سؤال پژوهش با بهرهگیری از شیوهی استقراء تام، نشانههای سجاوندی را از شش دفتر شعر نیمایی اخوان استخراج کرده، سپس با استفاده از شیوهی توصیفی ـ تحلیلی به بررسی دادههای پژوهش پرداخته است. نتیجهی پژوهش بیانگر آن است که نشانههای سجاوندی در شعرهای نیمایی اخوان دو کاربرد عمده دارد: الف) کاربرد زبانی به منظور دلالت بر آواهای زبرزنجیری، تفکیک ساختار جمله و ایجاد انسجام در متن؛ ب) کاربرد هنری به منظور تصویرسازی، القاگری و برجستهسازی که اخوان از این کاربردها برای تقویت وحدت پیکرهی شعری خود استفاده کرده است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4063_2af52f84f68fd15892605ee2eb7b31b2.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839320171122هنر حافظ در ترسیم فراز و فرود ابیات بر پایهی عنصر تضاد و تقابلهنر حافظ در ترسیم فراز و فرود ابیات بر پایهی عنصر تضاد و تقابل163188413610.22099/jba.2017.4136FAمحمدرضا یوسفیدانشگاه قممریم بختیاریدانشگاه الزهراJournal Article20160803تضاد و تقابل از جمله آرایههای بدیعی و زیباییشناسی و از شاخصههای مهم در غزلیات حافظ است. حافظ با استفاده از عنصر «تقابل» به بزرگنمایی و کوچکنمایی مضامین مورد نظر خود میپردازد و بیت را در یک چالش «فراز و فرود» قرار میدهد. منظور از بزرگنمایی و کوچکنمایی بیان شگردیست که در راستای آن تقابل در ابیات بهتر میتواند اشخاص، مفاهیم و مضامین را در فراز و فرود ادبی نشان دهد. در این ترفند که از جمله شگردهای خاص محسوب میشود، شاعر با قرار دادن یک دسته از مضامین در فراز و دستۀ دیگر در فرود، حس احترام و ارادتورزی؛ و غرور یا دلزدگی را نسبت به یک گروه به مخاطب القا میکند و با وارد کردن مخاطب به حوزهی متن، سعی میکند هم از لحاظ صورت و هم از لحاظ مفهوم، با عقیده و نگرش شاعر، همذات پنداری کند. تقابلهای بررسی شده در این مقاله تقابلهای معنوی و تأویلی است که با توجه به تأویل متن قابل شناسایی است. در این مقاله فراز و فرودهای حافظ در سه موضوع مضامین عاشقانه، مدحی و مضامین اجتماعی بررسی شده. حافظ در مضامین عاشقانه سعی در بزرگنمایی و اهمیّت دادن به مقام معشوق دارد. وی در اشعار مدحی خود نیز برای رسایی، تأثیرگذاری و انتقال حس ارادتورزی به ممدوح کمک گرفته است. در بیان مسائل اجتماعی از شگردهای متنوعی از جمله طنز که گاهی با تقابلصورت میگیرد، استفاده میکند. حافظ پدیده بزرگی را با تقابل چنان به خردی تنزل میدهد که بزرگی طرف مقابل را دوچندان میکند و این اوج بزرگنمایی است...تضاد و تقابل از جمله آرایههای بدیعی و زیباییشناسی و از شاخصههای مهم در غزلیات حافظ است. حافظ با استفاده از عنصر «تقابل» به بزرگنمایی و کوچکنمایی مضامین مورد نظر خود میپردازد و بیت را در یک چالش «فراز و فرود» قرار میدهد. منظور از بزرگنمایی و کوچکنمایی بیان شگردیست که در راستای آن تقابل در ابیات بهتر میتواند اشخاص، مفاهیم و مضامین را در فراز و فرود ادبی نشان دهد. در این ترفند که از جمله شگردهای خاص محسوب میشود، شاعر با قرار دادن یک دسته از مضامین در فراز و دستۀ دیگر در فرود، حس احترام و ارادتورزی؛ و غرور یا دلزدگی را نسبت به یک گروه به مخاطب القا میکند و با وارد کردن مخاطب به حوزهی متن، سعی میکند هم از لحاظ صورت و هم از لحاظ مفهوم، با عقیده و نگرش شاعر، همذات پنداری کند. تقابلهای بررسی شده در این مقاله تقابلهای معنوی و تأویلی است که با توجه به تأویل متن قابل شناسایی است. در این مقاله فراز و فرودهای حافظ در سه موضوع مضامین عاشقانه، مدحی و مضامین اجتماعی بررسی شده. حافظ در مضامین عاشقانه سعی در بزرگنمایی و اهمیّت دادن به مقام معشوق دارد. وی در اشعار مدحی خود نیز برای رسایی، تأثیرگذاری و انتقال حس ارادتورزی به ممدوح کمک گرفته است. در بیان مسائل اجتماعی از شگردهای متنوعی از جمله طنز که گاهی با تقابلصورت میگیرد، استفاده میکند. حافظ پدیده بزرگی را با تقابل چنان به خردی تنزل میدهد که بزرگی طرف مقابل را دوچندان میکند و این اوج بزرگنمایی است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4136_0f88a2ca5573678a17ef01e058621097.pdf