معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122Conceptual Metaphor of “Sorrow” in Fakhroddin Iraqiاستعارۀ مفهومی "غم" در اشعار فخرالدین عراقی124473810.22099/jba.2018.27141.2818FAابراهیم استاجیدانشگاه حکیم سبزواریمجید فرحانی زادهدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه حکیم سبزواری0000 0003 3175 499Journal Article20171025
Conceptual Metaphor of “Sorrow” in Fakhroddin Iraqi
Abstract
This research deals with metaphors of sorrow used in Iraqi's divan. The study's theoretical foundation is the conceptual metaphor theory, which considers metaphors more than merely aesthetic tools but an approach for cognition and thought. Fakhroddin Iraqi has used terms from objects, foods, plants, health, and sickness in order to describe many characteristics of sorrow. He has been able to present this abstract concept as tangible and objective. The current research tries to discover and describe the relationship between metaphor with the foundation of Iraqi intellectual world and thought. Using cognitive analysis of some category of metaphor of sorrow in Iraqi's divan, one can find that this feeling is described as visual, auditory, tactile, gustatory and olfactory. این پژوهش به بررسی استعارههایی میپردازد که با محوریت احساس غم در دیوان اشعار عراقی بهکار رفتهاند. بنیان نظری پژوهش، نظریه استعارههای مفهومی است که استعاره را از حد ابزاری صرفاً زیباشناسانه به رویکردی برای شناخت و اندیشیدن اعتلا بخشیده است. فخرالدین عراقی در دیوان اشعارش برای تبیین بسیاری از ویژگیهای غم از حوزههای «اشیا»، «خوراک»، «انسان»، «گیاه» و «بیماری و سلامت» مدد جسته و توانسته این مفهوم انتزاعی را ملموس و عینی جلوه دهد. پژوهش حاضر که با روشی توصیفی-تحلیلی انجام شده، سعی دارد ارتباط بین استعاره با بنیاد اندیشه و جهان فکری عراقی را کشف و تبیین نماید. با تحلیل شناختی دستهای از استعارهای غم در دیوان اشعار عراقی میتوان دریافت که این احساس در نظام فکری وی چیزی دیدنی، لمسکردنی، چشیدنی و تا حدودی شنیدنی است. همچنین دستهای دیگر از استعارهها در حوزة غم وجود دارد که روش شناختی برای تحلیل آنها جوابگو نیست، از این رو شناخت استعارههای نوع دوم نیازمند شناخت پیشفرضهای عرفانی است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122A Sociological Study of Qeisar Aminpoor’s Poetry with regards to Ethicsتعهد به پویاییِ اخلاق تعهد؛ مطالعه جامعهشناختی اشعار قیصر امینپور2546472610.22099/jba.2018.26231.2754FAجهانگیر جهانگیریدانشیار بخش جامعه شناسی و برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه شیراز. ایرانمحمدحسن حیدریاندانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی، دانشگاه شیراز. شهر شیراز، ایرانمنصور طبیعیاستادیار بخش جامعهشناسی و برنامه ریزی اجتماعی دانشگاه شیرازJournal Article20170929<strong>A Sociological Study of Qeisar Aminpoor’s Poetry with regards to Ethics</strong>
<strong>Abstract </strong>
In this study, Qeisar Aminpoor’s poetry are studied in order to explore the subject of “commitment in literature”. This paper considered “commitment in literature” from two aspects of “social commitment” and “literary commitment”. The approach of this research is qualitative and its method is mimesis. A study of Qeisar Aminpoor’s poetry within the social context provides an insight that his poems can be categorized into three periods: “being for the others” “being without the others” and “being beside the others”. It is argued that Qeisar Amin'poor‘s commitment is dynamic and changeable in any period. Therefore, he was a committed poet from the beginning and he stayed committed up to the end.
بازنمایی جامعه در ادبیات ایران، پس از انقلاب 57، اشکال جدیدتری به خود گرفت. مسئله «تعهد» که از مفاهیم کلیدی انقلاب اسلامی بود، بهزودی به شاخصی برای داوری آثار ادبی تبدیل شد، بااینوجود حتی تا به امروز اغلب پاسخها به پرسشهایی از قبیل ادبیات در قبال چه چیزی باید تعهد داشته باشد؟ شاعر متعهد کیست؟ و ... چندان شفاف نبودهاند. در این پژوهش، برای واکاوی چیستی «تعهد در ادبیات»، اشعار قیصر امینپور مورد مطالعه قرار گرفتهاند. این پژوهش تعهد در ادبیات را در دو وجه عمدهی «تعهد اجتماعی» و «تعهد ادبی» پی گرفته است. رویکرد این پژوهش کیفی و روش آن میمهسیس است. مطالعه همزمان اشعار قیصر امینپور و بستر اجتماعی شکلگیری آنها، این بینش را فراهم آورد تا اشعار این شاعر در سه دورهی «بودن برای دیگری»، «بودن بدون دیگری» و «بودن کنارِ دیگری» دستهبندی شوند. پس از تحلیل تعهد ادبی و تعهد اجتماعی در هرکدام از این دورهها، نتیجه گرفته شد که تعهد قیصر امینپور امری پویا و در هر دوره متغیر بوده است، و ازهمینرو قیصر که از ابتدا شاعری متعهد بوده، توانسته تا انتها شاعری متعهد باقی بماند.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122A Study of belief in fate and foretelling in Post-Shahnama Epics«بررسی کارکردهای تقدیرباوری و پیشگویی در منظومههای حماسی پس از شاهنامه4768471010.22099/jba.2018.25450.2674FAرضا ستاریدانشیار دانشگاه مازندرانسوگل خسرویدانش آموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه مازندرانJournal Article20170520<strong> </strong>
<strong>Abstract</strong>
Fate and destiny are themes and motifs of the myths presented in national epics; thus, human's destiny is dependent on fate which may offer victory and happiness on the one hand and misery and death, on the other. As a result, there is no escaping fate. For Iranians, belief in destiny pre-dates Islam and dominance of time as an agent of fate has roots in Zurvanism. According to the beliefs of ancient people, the sky is the main source of human destiny with stars as the agents. Thus, for a long time they used to worship the stars, the moon and the sun. Kings had astrologers and foretellers who were consulted during wars. Thus, foretelling is another representation of the unescapable fate in national epics; one of the techniques of developing the plot when the hero is in trouble is to get the help of astrologers. This paper examines the belief in fate and its reflection in epic poems of post-Shahnama.
<strong> </strong>
یکی از موضوعات و بنمایههای اسطورهای که در حماسههای ملّی با آن روبهرو هستیم، بنمایهی تقدیر و سرنوشت است. در این باور، سرنوشت آدمی به نوعی تقدیر وابسته است که از طرفی پیروزی و شادمانی و از طرف دیگر سیهروزی و مرگ را نصیب آدمی میکند. بنابراین، سرنوشت محتوم آدمی در چنبر تقدیر رقم میخورد و از آن هیچ گریز و گزیری نیست. آبشخور باور به تقدیر و چیرگی زمان در افکار ایرانیان، به دوره قبل از اسلام باز میگردد و تلّقی زمان به عنوان عامل تقدیر، ریشه در آیینهایی چون زروانیسم تواند داشت. <br /> به باور مردمان روزگار باستان، آسمان منشأ اصلی تقدیر و راقم سرنوشت آدمیان بوده و ستارگان و سیّارات، کارگزاران آن به شمار رفتهاند. از این روی، روزگاری طولانی به پرستش ستارگان، ماه و خورشید میپرداختند و پادشاهان نیز در دربارهای خود منجّمان و پیشگویانی داشتهاند که در جنگها و کارهای بزرگ از آنان یاری میخواستند و گفتهی آنان را که کاردانان فلک بودند، به کار می-بستند. بنابراین، پیشگویی نمود دیگر باور به گریزناپذیری تقدیر در حماسههای ملّی است و بهرهگیری از سخنان اخترشناسان یکی از شگردهای پرداخت حماسه. قهرمانان حماسی در هنگام قرار گرفتن در تنگنا و پیش آمدن شرایط سخت، به کمک ستارهشماران، به پژوهش راز کیهان میپردازند. این پژوهش به بررسی کارکردهای تقدیرباوری و نشانههای آن در منظومههای حماسی پس از شاهنامه میپردازد. با ردیابی این باور در منظومههای مورد نظر، نشانههای زیادی از تقدیرباوری و به تبع آن پیشگویی را میتوان یافت که در عمل حماسی و خط سیر داستان تأثیرگذار است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122A Comparison of Form and Content in Khaju Kermani and Jalal al-Din Azod`s Ghazalsمقایسهی صورت و معنا در غرلیات خواجوی کرمانی و جلالالدین عضد6994452910.22099/jba.2017.25619.2691FAطالب شچاعیدانشگاه ارومیهمحمد امیرl عبیدی نیااستادیار دانشگاه ارومیهاکبر صیادکوهدانشیار دانشگاه شیرازJournal Article20170604A Comparison of Form and Content in Khaju Kermani and Jalal al-Din Azod`s Ghazals
Ghazal (sonnet) is one of the most significant Persian poetic forms in expressing different themes; poets sometimes influence other poets and sometimes are influenced by others' usage of this form. Two of the great poets of the 8<sup>th</sup> century, Khaju Kermani and Jalal al-Din Azod Yazdi, are less known because they were contemporaries of the great Hafez and Sa'di also dominated a century before them. In this paper, we have compared the ghazals of these two lesser-known poets. It is argued that there are many similarities in their style, music, choice of words, and themes.
غزل یکی از مهمترین قالبهای شعر فارسی است که شاعران در سرودن این قالب گاه از یکدیگر تأثیر و تأثر میپذیرند و این مسأله یعنی تأثیرگذاری گذشتگان در آیندگان یا شاعران معاصر از یکدیگر، امری بدیهی و مسلم است. خواجوی کرمانی و جلال الدین عضد یزدی هر دو از شاعران بزرگ قرن هشتم هستد که کمتر به این دو و اشعارشان توجه شده، یکی از دلایل عمدهی این کم توجهی، ظرف زمانیای است که این دو، در آن پرورش یافتهاند. یک قرن قبل از ولادت این دو؛ یعنی قرن هفتم، در همان فضا سعدی شیرازی یکهتاز قلمرو سخن بود و همزمان با این دو نیز شاعر بزرگی چون خواجه حافظ، گوی سخن را از دیگران ربوده بود و راهی بس ناهموار و کاری بس دشوار بود که کسی در میدان رقابت با چنین شاعران و هنرمندانی سرافراز بیرون آید. ما در این مقاله به بررسی و مقایسه غزلیات دو شاعر از شاعران گروه تلفیق یعنی جلال الدین عضد یزدی با خواجوی کرمانی پرداختهایم و به این نتیجه رسیده-ایم که اشتراکات و همانندیها زیادی در حوزههای گوناگون سبک شناسی، مضمون، واژگان، موسیقی و طرز بکار گیری تعبیر در دیوان دو شاعر دیده میشود.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122A Study of Imagery in the Poetry of Blind Poets with an Emphasis on Shurideh Shirazi and Mahin Zoraqiبررسی صور خیال شعر نابینایان با تأکید بر شعر شوریده شیرازی و مهین زورقی95118471510.22099/jba.2018.26764.2794FAیحیی کاردگرعضو هیأت علمی دانشگاه قمفاطمه صادقی تباردانش آموخته کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه قمJournal Article20170919
ABSTRACT
The imagery in poetry of blind poets is not a subject approached by critics. In this paper, the imagery used by such poets is discussed. This study focusses on divan of Shurideh Shirazi (1859-1926) and three published books of Mahin Zoraqi (b. 1965). This paper studies the visual and nonvisual imagery and the effect of blindness in the poetry of the blind. It is argued that there is not much difference in imagery of senses and colors used by the blind and not blind poets; however, the blind poets use other techniques to fill the gap such as synesthesia and irony. Some of features they use are lack of a various colors, focusing on hand and tongue and ambiguity.
صور خیال شعر شاعران نابینا، از موضوعاتی است که تاکنون مورد توجّه، نقد و بررسی قرار نگرفته است. در این مقاله، صور خیال این شاعران با توجّه به محرومیتشان از درک زیباییهای بصری، در روشی توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است. مبنای این پژوهش دیوان شوریده شیرازی و سه دفتر منتشر شده مهین زورقی است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که آیا میتوان برای حواس دیگری غیر از بینایی در بر ساختن صورتهای خیالی در شعر فارسی نقشی قائل شد؟ این تحقیق با نگاهی به تأثیر حواس گوناگون بر تصاویر شعری نابینایان و میزان بهرهگیری آنها از این حواس، سهم عناصر دیداری و غیر دیداری و لایههای پنهانی شعر یک نابینا و تاثیر نابینایی بر شعرشان را نقد و تحلیل کرده است. پژوهش حاضر نشان میدهد شاعران نابینا در بهکارگیری مفاهیم حسی و رنگها در صور خیال، تفاوت عمدهای با بینایان ندارند؛ امّا برای جبران فقدان حس بینایی میکوشند از ظرفیتهای حواس دیگر بهره گیرند. از این رو بسامد برخی از عناصر خیالی چون حسآمیزی و کنایه در شعرشان بیشتر است. عدم تنوّع رنگ، برجستگی برخی اعضا چون دست و زبان و ابهام در صورخیال از ویژگیهای بارز صورخیال شعر نابینایان است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122Analysis of Sensible/Stative system in Ghazals of Kamal Khojandi: A Semiotics Approachتحلیل نظام شَوِشی در غزل کمال خجندی: رویکرد نشانه- معناشناختی119140450910.22099/jba.2017.25530.2681FAابراهیم کنعانیعضو هیأت علمی و استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کوثر بجنورد0000-0003-2737-5462Journal Article20170528<strong>Analysis of Sensible/S</strong><strong>tative</strong><strong> system in Ghazals of Kamal Khojandi: A </strong><strong>Semiotics</strong><strong> Approach</strong>
<strong> </strong>
<strong>Abstract</strong>
Kamal Khojandi is a celebrated poet of the eighth and early ninth century. Love, rendi and malamati are topics that abound in his poetry. Praising love and rendi and presenting love-making scenes rare the most outstanding features of Kamal's poetry. This paper studies the stative system of ghazal number 19 of Kamal's divan in order to discuss the discourse system of his poetry, which has captivated hearts of many readers and has made him one of the most successful followers of Sa'di's school of ghazal. It is argued that there are many different stative, sensory-perceptual, and emotional layers in his poetry affecting the process of meaning -making and presenting his poem's disputatious system.
کمال خجندی، غزلسرای نامآشنا و لطیفجان قرن هشتم و آغاز قرن نهم است. غزل های کمال، در مایههای عاشقانه، رندانه و ملامتی سروده شده است. ستایش عشق و رندی، تبیین فضاهای مربوط به عشق، عشقبازی و عشقباری با حسیترین وجه و تحقق نوعی فضای همدلی و همحسی، از بارزترین ویژگیهای این گونه غزلهاست. این ویژگیها، غزل کمال را در ارتباط با گفتمانهای مختلف شَوِشی، عاطفی، حسی و جسمانهای قرار میدهد. مسألهای که اینجا طرح میشود این است که راز معناپردازی و معناآفرینی غزل کمال چیست و کدام ساختار و محتوای شعرش، کمال را به کامیابترین فرهیختۀ مدرسۀ غزلسرایی سعدی تبدیل کرده است. بر اساس این، در پژوهش حاضر با رویکرد نشانه- معناشناسی گفتمانی، نظام شوشی حاکم بر یکی از غزلهای کمال مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرد. پرسش اصلی پژوهش این است که نظام گفتمانی شوشی بر اساس کدام ترفندها در غزل کمال ایفای نقش میکند و چگونه در فرایند معناپردازی و معنادهی اشعارش تأثیر میگذارد. در واقع این مقاله با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، سعی دارد نظام شوشی را در غزل شمارۀ نوزده از دیوان کمال بررسی کند تا از این رهگذر بتواند نظام گفتمانی شعر او را معرفی کند. این پژوهش، نشان می-دهد که جریانهای مختلف شوشی، سرایتی و ادراکی- حسی در شعر کمال ایفای نقش میکنند. این وضعیت از وجود نوعی نظام احساسی و عاطفی در زیرساخت غزل کمال، حکایت دارد.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122Reflection of Political and Social Events in Hamidi Shirazi's Poetryبازتاب رخداد های سیاسی و اجتماعی در شعر حمیدی شیرازی141166471110.22099/jba.2017.24154.2560FAمحتشم محمدیدانشگاه سلمان فارسی0000-0001-7630-9088بشیر علویدانشگاه فرهنگیانJournal Article20170116Reflection of Political and Social Events in Hamidi Shirazi's Poetry
Abstract:
<br />Concurrently with contemporary political and social developments, poets and writers views about developments around them changed followed by reflection of these changes in literary works. In this paper, different social and political developments in the poetry of Hamidi Shirazi are discussed. His sociopolitical poems were classified into nine categories and political events as well as symbolic techniques were analyzed. The major themes of his poems are criticizing Reza Shah, defending Azerbaijan, patriotism and foreign atrocities in Iran. He uses metaphor, simile, irony and other figures of speech to present these topics.
همزمان با تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر، نوع تلقی و برداشت شاعران ونویسندگان از رویدادهای پیرامون، دگرگون شد و به تبع آن، بازتاب این تحولات و دگرگونی ها در آثار ادبی، نسبت به گذشته، تغییر اساسی پیدا کرد. نوشتار حاضر سعی دارد جنبههای مختلف جریانها و تحولات سیاسی و اجتماعی را در اشعار حمیدی شیرازی، نشان دهد. برای رسیدن به این مقصود، انواع جریانهای معاصر در اشعار وی استخراج و بررسی میگردد. برای انجام اینکار، شعرهای سیاسی و اجتماعی حمیدی به طور کلی به هشت دسته تقسیم شدهاند و در هر دسته علاوه بر بررسی جریانهای مورد نظر، شگردهای سمبولیسمی و غیر سمبولیسمی نیز ارائه و تحلیل شده است. درون مایههای اصلی اشعار سیاسی حمیدی شیرازی، حمله به رضا شاه، دفاع از آذربایجان، وطن دوستی و فجایع بیگانگان در ایران است. وی این مفاهیم را گاهی با نماد و گاهی با تشبیه، استعاره، کنایه و... نشان می دهد. دراین راستا معلوم شد که نماد بعد از تشبیه، بالاترین بسامد را در نشان دادن مفاهیم سیاسی و اجتماعی به خود اختصاص داده است و دفتر «سالهای سیاه» نیز در ارائه این مفاهیم در رتبه نخست قرارگرفته است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122Genealogy of a Ruba'i attributed to Avicenna in Majalis al Mu'mininتبارشناسی و شرح اصطلاحات رباعیای منسوب به ابن سینا در مجالسالمومنین167190471210.22099/jba.2018.25313.2666FAمحمد مرادیشیرازJournal Article20170508
Genealogy of a Ruba'i attributed to Avicenna in Majalis al Mu'minin
Abstract
Majalis al Mu'minin, written by Qazi Noorullah Shustari, 1610 AD, is one of the most significant books of Shiite biography (Rijal), which is instrumental in literary studies because it contains verses attributed to poets of early Hegira centuries. Many contemporary scholars treated these poems with doubt; however, no genealogical study has been conducted on these verses. One of these poems, attributed to Avicenna, is a Ruba'i in praise of Imam Ali first recorded in Majalis al Mu'minin and from that book finding its way to several biographies and books of history of Persian literature. The theme of the Ruba'i is closely related to calligraphy terminology and certain mystical notions. Therefore, this study, using historical content analysis, attempted to genealogically address the type of calligraphy and development of the mystical symbols to approximate when the poem was written and explore how the poem entered Majalis al Mu'minin. The results show, considering mirror-writing in the theme of the Ruba'i, emergence and development of this type of calligraphy after 9th century Hegira and its accordance with certain common mystical thoughts in sects like Hurufiyya, Noorbakhshia, and Bektashi, it was written four centuries after the death of Avicenna, (1024 AD). Furthermore, since Qazi Noorullah Shustari was a poet connected to mystics and familiar with calligraphy, it is possible that the ruba'i was one of his that he attributed to Avicenna to support his claim.
مجالسالمومنین قاضی نورالله شوشتری( ف. 1019)، از مهمترین کتابهای رجال شیعی است که به دلیل در برداشتن ابیات منتسب به شاعران سدههای نخستین، در پژوهشهای ادبی نیز اهمیت دارد. بسیاری از پژوهشگران معاصر دربارهی این اشعار، به دیدهی تردید نگریستهاند؛ اما تاکنون پژوهشی در تحلیل تبارشناسانهی این ابیات صورت نگرفتهاست. یکی از این اشعار، رباعیای در ستایش امام علی(ع) و منسوب به ابن سیناست که نخستینبار در این کتاب آمده و به واسطهی آن به بسیاری از تذکرهها و کتابهای تاریخ ادبیات فارسی راه یافته است. مضمون این رباعی، پیوندی آشکار با اصطلاحات خوشنویسی و برخی مفاهیم عرفانی دارد؛ از همین رو در این مقاله، با استفاده از تحلیل محتوای تاریخی، سعی شده پس از ریشهشناسی گونهی خوشنویسی منعکس در این رباعی و بررسی سیر شکلگیری نشانههای عرفانی آن، ضمن تعیین محدودهی زمانی سرایش شعر، دریچههای محتمل راه یافتن این شعر به مجالسالمومنین بررسی شود. نتایج نشان میدهد، با توجه به انعکاس خط آینهای در مضمون رباعی و ابداع و رواج این گونه پس از سدهی نهم و همچنین سازگاری شعر با برخی اندیشههای عرفانی رایج در میان فرقههایی چون: حروفیه، نوربخشیه، بکتاشیه و ...، این رباعی بیش از چهار سده پس از درگذشت ابنسینا(ف. 428) سروده شده است. همچنین با در نظر گرفتن شاعر بودن قاضی نورالله، آشناییاش با خوشنویسی و همچنین انتسابش با اهل عرفان، بعید نیست این رباعی را خود او سروده و در تایید باورهای شیعیاش به ابنسینا نسبت داده باشد.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122Rumi and Hegel's Dialectical similaritiesهمانندیهای دیالکتیکی مولانا و هگل191214450710.22099/jba.2017.25694.2697FAمحمدیوسف نیریدانشکده شیرازمحمدحسین نیکداراصلدانشگاه یاسوججلیل خلیلی جهرمیدانشگاه یاسوجJournal Article20170608<strong> </strong>
Though some researchers have studied dialectical similarities of Hegel and Rumi, yet the tendency has been literary rather than philosophical. This lack of philosophical approach can be due to the lack of books on Hegel in Persian. The first work, which dealt with this issue, belongs to seventy years ago. In this article, the basis of Hegel’s dialectic is <em>The Phenomenology of Spirit</em> although other works have been taken into consideration. Dialectic dominates the whole of Hegel’s philosophy; in Masnavi, it can be seen more systematically. This article argues that Hegelian dialectic expressed in a threefold manner (thesis, antithesis, synthesis), is present in Masnavi with the same approach. Discovering Hegel’s admiration for Rumi and probably his familiarity with German translators who have translated a great deal of Persian literary texts and some of Rumi's works into German culture, we do conclude that Hegel's dialectic is influenced by Rumi's thoughts.
<strong>Keywords</strong>: Dialectic, Hegel, Rumi, Similarities
برخی به شکلی گذرا به همانندیهای دیالکتیکیِ هگل و مولانا پرداختهاند، امّا حاصل کارشان بیشتر ادبی است تا فلسفی؛ زیرا از هگل که به غموض در نوشتههایش حتّی در زبان آلمانی شهره است، آن گونه که باید اطّلاعی نداشتهاند. اوّلین اثری که به این موضوع پرداخته، متعلّق به بیش از هفتاد سال پیش است. از آنجا که اغلبِ آثار هگل، تاکنون هم در زبان فارسی ترجمة شایستهای ندارد، عذر پیشینیان پذیرفتهاست، امّا امروزه صاحبنظران، شروح راهگشایی بر فلسفة هگل نوشتهاند. با این حال پژوهشهای متأخّر هم نه به آثار هگل توجّه داشتهاند و نه به شروح معتبر. محورِ دیالکتیکِ هگل در این مقاله، کتابِ «پدیدارشناسی روح» است، امّا به مناسبت، به آثار دیگر وی نیز مراجعه شدهاست. دیالکتیک بر سراسرِ فلسفة هگل، سیطره دارد و از میان آثارِ مولانا، در مثنوی به شکلی نظاممندتر دیدهمیشود. این مقاله برای نخستین بار نشان میدهد، مفاهیمی را که هگل به عنوانِ مثال برای سهگانههای دیالکتیکی(تز، آنتیتز و سنتز) آوردهاست، ابتدا در مثنوی با همان رویکرد آمدهاند. از آن جا که بر اساس فلسفة هگل - چنانکه در مقدمه آمدهاست- مثالآوردن برای سهگانهها محدودیتی ندارد، یکسانی مثالها نشانة چیست؟ همچنین این مقاله با یافتنِ تحسینِ هگل از مولانا و معرفی مترجمانی آلمانی که بسیاری از متونِ ادب فارسی و از جمله بخشهایی از آثار مولانا را به فرهنگ آلمان منتقل کردهاند، به این نتیجه میرسد که یقیناً هگل در دیالکتیک خود، متأثّر از مولاناست.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818310320181122Twenty- five Newly Found Verses by Homām Tabrizi in Yahya Tofiq's Anthology (written in 754 AH) and Anthology Number 534 in the Parliament Library (10th Century AH)بیست و پنج بیت نویافته از همام تبریزی در سفینة یحیی توفیق (مورّخ 754 ق.) و جُنگ شمارة 534 کتابخانة مجلس (سدة 10 ق.)215226471710.22099/jba.2018.26411.2765FAمحمد صادق خاتمیدانشجوی دوره دکتری دانشگاه فردوسی مشهد0000-0003-1261-2920سلمان ساکتاستادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد، ایرانJournal Article20170818<strong> </strong>
Poetry books and collections are among the most important resources in critical correction of poetic works as well as in poetics studies due to containing valuable information. One of these is a manuscript of poetic anthology of Sa´ad al-Dîn Elāhi of the 10th century AH which is actually the third and final version of Yaha Tofiq's two anthologies and the anthology of Ganjbakhsh (probably of the late 8th century AH). In this study, we present twenty-five newly found verses by Homāme Tabrizi not mentioned in other books. Except for one distich which definitely does not belong to him, and a few more, twenty two distiches are what has remained of his ghazals.
<strong> </strong>اغلب سفینهها، بیاضها و جُنگهای شعری، به دلیل دربرداشتن آگاهیهای ارزشمند و ابیات منتخب، از منابع جنبی مهم در تصحیح انتقادی آثار منظوم و نیز پژوهشهای شعرشناسی به شمار میآیند. یکی از این جُنگها، دستنویسی از سفینة منظوم سعدالدّین الهی متعلّق به سدة دهم هجری است که بهواقع تحریر سوّم و نهایی از دو سفینة یحیی توفیق (مورّخ 754 ق.) و جُنگ گنجبخش (بهاحتمال بسیار متعلّق به اواخر قرن هشتم هجری) به شمار میرود.<br /> نگارندگان در این نوشتار، بیست و پنج بیت نویافته از همام تبریزی را که از بررسی تحریر اوّل و سوّم این سفینه به دست آمده، ارائه دادهاند که تا امروز در دیگر منابع و به نام او نیامده است (در متن با حروف درشت/پر برجسته شده). گذشته از یک بیت که بهقطع از همام نیست، و تکبیتی که بهاحتمال در شمار مفردات و یک رباعی و نیز تکبیتی که شاید از یک رباعی دیوان همام باشد، بیست و دو بیت در شمار غزلیّات بازمانده از همام است.