سعید حسام پور؛ سیدفرشید سادات شریفی
چکیده
مقالهی حاضر میکوشد با بازخوانیِ «محتوا» و «صورت» در شعر «ققنوس» نیما، وجوهِ «مدرن» بودن را در آن واکاود و نشان دهد که اگر ققنوس «سرآغاز ...
بیشتر
مقالهی حاضر میکوشد با بازخوانیِ «محتوا» و «صورت» در شعر «ققنوس» نیما، وجوهِ «مدرن» بودن را در آن واکاود و نشان دهد که اگر ققنوس «سرآغاز شعرِ مدرنِ فارسی» قلمداد میشود، این «مدرن بودن» در کدام وجوهِ این اثر و چگونه خودنمایی میکند. برای رسیدن به هدف یادشده، نخست ویژگیهای «پارادایم»های «پیشامدرن» و «مدرن» به شکلی گذرا و فشرده از منابع استخراج و ذکر گردیده و پس از آن، آرایِ منتقدان دربارهی شعر «ققنوس»، با آن مطابقت داده میشود و در صورت یافتن جنبههای مشترک میان این دو نظرگاه (ویژگیهای اصلی و حدّاقّلی شعر و ادب مدرن و محوریترین ویژگیهای ققنوس) و همسویی آنها کوشش میشود جنبههای مدرنیستی شعر ققنوس، بازخوانی و بررسی و تحلیل شود. یافتههای پژوهش نشان داد شعر ققنوس هم از جنبههای صوری به سوی مدرنیسم حرکت کرده است که تغییر و آزادسازیِ قالب و واکاویِ نمودهای چندمعنایی در این بخش، نقش ویژهای داشته است و هم از جنبهی محتوایی، این حرکت دیده میشود؛ چون یکی از ویژگیهای مهم مدرنیسم، نشاندادن مصادیق و اهمیّتِ ویژهی تنهایی است. «گونهشناسی» تنهاییهای ققنوس، نشان میدهد اصلیترین تنهاییِ مطرحشده در شعر، تنهایی وجودی و باطنی از نوع «درکناشدگی» است که با نگاه و خصلتِ پیامبرگونهی نیمای نوپرداز، تناسبی تام دارد و با تنهایی مطرح در شعرهای قبل بهویژه «افسانه» که بیشتر رنگ و بوی «جداماندگی» یا «غربت» دارد، بهطور کلی متفاوت است.