حسن توفیقی؛ علی تسنیمی؛ مهیار علوی مقدّم؛ ابراهیم استاجی
چکیده
«استعارهی مفهومی» در چارچوب معناشناسی شناختی، بر نقش تجربیّات در ساختاربخشیدن به مقولههای ذهن و ادراک مفاهیم، تأکید میورزد. فصول سال، یکی از تجربیترین حوزهها، برای تبیین جهانبینی ...
بیشتر
«استعارهی مفهومی» در چارچوب معناشناسی شناختی، بر نقش تجربیّات در ساختاربخشیدن به مقولههای ذهن و ادراک مفاهیم، تأکید میورزد. فصول سال، یکی از تجربیترین حوزهها، برای تبیین جهانبینی عرفانی هستند. در این میان، توجّه مولانا بیش از همهی فصلها، به «بهار» است. پژوهش نشان میدهد، «بهار» در غزلیّات مولانا، بهعنوان یک نگاشت مفهومی کلان، با همهی نمودهای دیدنی، شنیدنی، بوییدنی، چشیدنی و بسودنی خود، در خدمت تبیین جهانبینیای شهودی و تبیین مفاهیمی چون «حق»، «غیب»، «عشق»، «عاشق»، «روح»، «تجلّی» و «وصال» است. این نگاشت مرکزی توانسته است، با بهرهگیری از جنبههای استعارهساز بهار و خوشههای تصویری مرتبط و متضادّ و نیز قدرت تناظرپذیری استعارهها، شبکهای از استعارهها را گرد خود بیافریند؛ استعارههایی که به دلیلِ وابستگی با نگاشت مرکزی، در اصالت هنری سبک مولانا و انسجام درونمتنی غزلها نقش بسزایی دارند. همچنین کاربرد این نگاشت مفهومی در بافت غزل مولانا، از نظر فکری، مولانا را عارفی اهل بسط معرفّی میکند و نشان میدهد همهی استعارههای مربوط به «بهار» خردهاستعارههایی هستند که در حمایت از کلاناستعارهی «معرفت تجربهای خوشایند و انبساطانگیز است» بهوجودآمدهاند؛ ازاینرو انبساط روحی مولانا در غزلیّات، پابهپای خوشههای استعاری پیش میرود و اصالتِ بینش را با اصالتِ سبک درمیآمیزد. واژههای کلیدی: