سیده سمانه صالحی؛ محمدرضا صالحی مازندرانی
چکیده
چکیده برداشت هانا آرنت(Hannah Arendt)، در قرن بیستم از مقولهی قدرت، با تعابیر متعددی که از این مفهوم شده، کاملاً متفاوت است؛ آرنت نیز همچنانکه بعدها میشل فوکو (Michel Foucault) به چنین برداشتی از قدرت دست مییابد، ...
بیشتر
چکیده برداشت هانا آرنت(Hannah Arendt)، در قرن بیستم از مقولهی قدرت، با تعابیر متعددی که از این مفهوم شده، کاملاً متفاوت است؛ آرنت نیز همچنانکه بعدها میشل فوکو (Michel Foucault) به چنین برداشتی از قدرت دست مییابد، دیدگاهی مثبت نسبت به این مقوله در جامعه دارد. او از جمله فیلسوفانی است که بین قدرت و زور تمایز قائلاند. به باور وی، دادن بار منفی به این مقوله، آن را به حیطهی کاملا متمایز زور وارد میکند. در این مقاله با تکیه بر نظرات هانا آرنت در باب قدرت، سعی برآن است تا ماهیت شاهنامه از دیدگاه سیاسی- اجتماعی و عناوینی که از این جهت به آن داده شده، نشان داده شود و تصویری نو از آراء و اندیشههای فردوسی در خصوص نوع روابط شاهان و پهلوانان( تا پایان بخش پهلوانی) و جایگاه سزاوار هر یک از اینان ارائه گردد؛ و در نهایت به این برداشت دست یافته شود که بالأخره شاهنامه چیست؟ «نامهی شاهان»، «حماسهی زور»، «حماسهی داد»، «تراژدی قدرت» و یا اقتدار به معنای دقیق کلمه.