%0 Journal Article %T جمشید در گذر از فردانیت (نقد کهن‌الگویی داستان جمشید و خورشید اثر سلمان ساوجی) %J شعر پژوهی(بوستان ادب) %I معاونت پژوهشی دانشگاه شیراز %Z 2008-8183 %A شریفی ولدانی, غلامحسین %A اظهری, محبوبه %D 2012 %\ 08/15/2012 %V 4 %N 1 %P 101-122 %! جمشید در گذر از فردانیت (نقد کهن‌الگویی داستان جمشید و خورشید اثر سلمان ساوجی) %K مثنوی جمشید و خورشید %K کارل گوستاو یونگ %K ناخودآگاه %K کهن‌الگو %K فردانیت %R 10.22099/jba.2012.231 %X نوشتار حاضر کوششی است در جهت تحلیل و واکاوی کهن‌الگوی مهم فردانیت و گذر از مصایب و مشکلاتی که قهرمان داستان در مثنوی جمشید و خورشید برای دستیابی به هویت، با آنها روبه­روست. کهن­الگو به نشانه­ها و نمادهای یکسان در فرهنگ­های مختلف، گفته می­شود که «کارل گوستاویونگ»، به آن­ها دست یافت. فرایند فردانیت از کهن­الگوهایی­ست که یونگ از آن یاد می­کند. به اعتقاد او، نفس انسان در بدو تولد، به طور کامل شکل نگرفته و با از سر گذراندن فرایند فردانیت، به آن­چه باید باشد دست می­یابد. مثنوی جمشید و خورشید، داستان پسری جوان است که به دنبال دیدن رؤیای یک زن، تصمیم می­گیرد از شرق  به غرب عالم سفر کند تا او را بیابد. او در طی این مسیر با موانع و مشکلات بسیاری از جمله: رسیدن به سرای جنیان، رویارویی با اژدها، مبارزه با اکوان دیو، غرق شدن در دریای مهیب، مخالفت پدر خورشید و جنگ با رقیب، مواجه می­گردد. علاوه بر کهن‌الگوی فردانیت، کهن‌الگوهای مهم دیگری مانند: صورت مثالی عنصر زنانه (آنیما)، پیر دانا، مادر نیکوکار، سایه، دریا و اعداد مختلف قابل بررسی است. جمشید درطی این راه با نیروهای پلید درونش مبارزه می­کند، همچنین از راهنمایی‌ها و کمک پیر خردمند و پری مهربان، برای رسیدن به معشوقه­اش یاری می‌گیرد. اگرچه یونگ در قرن بیستم میلادی، موفق به کشف و معرفی کهن­­الگوهای مشترک در اساطیر ملل مختلف شد، این کهن‌الگوها بسیار دیرینه بوده­اند و کاربرد آن‌ها در داستانی متعلق به ششصد سال پیش از این، نشان­گر وجود ناخودآگاه جمعی در میان همه­ی ملت­ها و انسان­ها، از گذشته تاکنون است. %U https://jba.shirazu.ac.ir/article_231_8ef475567fb873ff6c8ef63baf94c6af.pdf