روایتشناسی از دیدگاه ساختارگرایان به مطالعهی طبیعت، شکل و نقش روایت میپردازد و میکوشد توانایی و فهم متن روایت را نشان دهد. در نزد ژنت روایتشناسی عبارت است از مطالعههای روایتها به مثابهی بازنمایی لفظیِ حوادث و موقعیتهایی که در زمان نظم یافته است. طبق این تعریف، روایتشناسی بر ارتباطات ممکن میان داستان و متن روایی، بهویژه زمان، وجه و آوا میپردازد. هدف از این پژوهش، بررسی و تحلیل شعر نشانی براساس مؤلّفههای رواییِ ژنت است که براساس منابع کتابخانهای و روش تحلیلی- توصیفی و پس از مباحث مقدماتی درمورد اهمیّت سپهری، شعر نشانی، جایگاه ژنت در نزد ساختارگرایان و تعریفِ عناصر رواییِ ژنت، در قسمت اصلی مقاله، به آن پرداخته شده است.یافتههای پژوهش نشان میدهد که شعر نشانی، از طریق سفر به زمان گذشته و آوردنِ آن به زمان حال، علاوه بر زیباییآفرینی و تأثیرگذاری، آدمی را به نامیرایی و تسلط بر زمان امیدوار میکند و با تطبیقِ بین زمان متن و حجم متن، با ضرباهنگ و شتابی بالا موجبِ رسایی و تأثیر داستان در ذهن روایتنیوشان میشود. همچنین رابطهی بین دفعههای تکرار یک حادثه در داستان و دفعههای روایت شده، بهصورت بسامدِ مفرد بیان میشود. با وجود فاصلهگیریِ سطوحِ داستان و گزارش و حضور اندک راوی، جزئیّات و اطلاعات نسبتاً بیشتری ارائه میشود و طرحِ اسطورهی جستجو، بهانهای میشود تا نظرگاهِ رهگذر، مبنی بر چگونگیِ راهبردن به خانهی دوست، مجالِ بروز و ظهور پیدا کند. نهایت اینکه: سپهری از بیرون ذهن شخصیت به حوادث داستانی مینگرد و خواننده بیشتر تکگوییِ همین رهگذر را خطاب به سوار میخواند.