چکیده و مشخصات مقاله هایی که پس ازداوری، پذیرش گرفته اند در اینجا آمده است. نمایه سازی فایل کامل مقاله در شماره های بعد به همین ترتیبی که در این جا آمده می آید. نسخه قبل از چاپ این مقالات قبل از انتشار شماره جدید در این جا قرار می گیرد تا به رویت نویسندگان و تایید سردبیر برسد.
***توجه***: زمان و نوبت نمایه سازی کل مقاله، همچنین دوره و شماره ای که مقاله قرار است در آن نمایه شود، به دلیل تغییرات احتمالی نامشخص بوده و تاریخ دقیق آن مشخص نیست.
مژگان عیوضی؛ داوود رمضانی پارسا؛ محمدحسین نیکداراصل
چکیده
در طبقهبندی آثار منظوم عطار، «منطقالطیر» جایگاه خاصی دارد و در این منظومه داستان بلند «شیخ صنعان» چه از نظر مهارت قصهپردازی و چه از دیدگاه پرداختن به معانی بلند عرفانی موقعیتی ممتاز دارد. ...
بیشتر
در طبقهبندی آثار منظوم عطار، «منطقالطیر» جایگاه خاصی دارد و در این منظومه داستان بلند «شیخ صنعان» چه از نظر مهارت قصهپردازی و چه از دیدگاه پرداختن به معانی بلند عرفانی موقعیتی ممتاز دارد. نقد هرمنوتیکی پس از اینکه به واسطهی دیدگاههای متألّه پروتستانی شلایر ماخر ظهور میکند، با دیلتای و پس از او هایدگر افقهای تازهای یافته و در اندیشهی والای گادامر قوام تمام مییابد. گادامر با طرح و تبیین مفاهیمی چون «افق امتزاج»، «تاریخ تأثیر»، «سنّت» و «پیشداوری» و همچنین فاصله گرفتن از «نیّت مؤلف» و تکیه بر «فهم» حاصل از دیالکتیک، نقش خواننده را پررنگ کرده و دریچهی جدیدی را بر نقد ادبی و خوانش متن میگشاید. در این مقاله نگارنده با شیوه تحلیل محتوای کیفی، پس از مرور اجمالی تاریخچهی هرمنوتیک به تبیین آرای گادامر و سپس تحلیل این داستان بر اساس مفهوم «امتزاج افقها» ی هرمنوتیک فلسفی گادامر پرداخته است. نتیجهی حاصل اینکه هستهی مرکزی این داستان حرکت از نوعی ریاضت عابدانه به سمت تجربهی عاشقانه که نمودی از همان عشق الهی است میباشد. در این تحلیل دختر ترسا نه یک وسیلهی آزمون صرف بلکه در نقش زنی کاردان ظاهر میشود که برای شیخ صنعان واسطهی تجربهای رو به تکامل در عشق است؛ عشقی که میتوان آن را بهمنزلهی پلی برای درک عشق جاویدان الهی قلمداد کرد و از این نظر دختر ترسا خود نقش پیر راهنما را برای شیخ صنعان یافته است.
سونیا نوروزی جعفرلو؛ محمدحسین نیکداراصل؛ عبدالواحد ظریفی؛ الهام خلیلی جهرمی
چکیده
ترجمهی شعر، مستلزم فهم درست آن است. دشواری فهم شعر، معمولاً سبب برداشت نادرست مترجمین از آن و بروز خطا در ترجمه میشود. پژوهش حاضر به شیوهی توصیفی و با رویکرد انتقادی به واکاوی ترجمههای شعله وُلپی ...
بیشتر
ترجمهی شعر، مستلزم فهم درست آن است. دشواری فهم شعر، معمولاً سبب برداشت نادرست مترجمین از آن و بروز خطا در ترجمه میشود. پژوهش حاضر به شیوهی توصیفی و با رویکرد انتقادی به واکاوی ترجمههای شعله وُلپی و دیک دیویس از منطقالطّیر عطّار با تمرکز بر داستان شیخ صنعان میپردازد و وفاداری مترجمین به متن مبدأ و برداشت دُرست ایشان از آن را ارزیابی مینماید. بررسی ترجمههای یاد شده نشان میدهد که اشکال اصلی هر دو ترجمه در فهم ساختهای کنایی و نحوی متن مبدأ است. این مسأله پیامد دانش ناقص ادبی و اطّلاعات ناکافی مترجمین از زبان هنری شعر است. خطای دیگری که در هر دو ترجمه نمونههایی از آن وجود دارد، ایرادات ناشی از خوانش نادرست متن مبدأ است. خوانش متون فارسی -به دلیل عدم وجود حرکتگذاری در رسمالخط فارسی و وجود کلمات همآوا در زبان فارسی- دشوار است. این دشواری گاه خوانندگان فارسیزبان را هم به چالش میکشد. یکی از موارد قابل توجّه که در فرآیند ترجمه میان متن مبدأ و مقصد شکاف ایجاد میکند، اختلافات فرهنگی شاعر و مترجم است. در ترجمهی دیویس-به عنوان مترجم غیر فارسیزبان- شواهدی از عدم پایبندی به متن مبدأ به دلیل تفاوت فرهنگی جامعهی مبدأ و مقصد وجود دارد. در این نمونهها، گرایشات فرهنگی مترجم (جامعهی مقصد) سبب تعدیل متن به نفع فرهنگ مقصد شده است. بر مبنای یافتههای این پژوهش، ترجمهی وُلپی نسبت به دیویس به متن اصلی نزدیکتر است.
علی اصغر نسیم بهار؛ محمود حیدری؛ یوسف نیکروز
چکیده
این پژوهش با هدف شناخت بهتر ادبیات ملی و درک بیشتر هنر شاعری سعدی از دریچة ادبیات تطبیقی، به کنکاش در غزلیات سعدی و ابونواس از شاعران مشهور ادب فارسی و عربی در باب عشق پرداخته و همانندیهای غیر قابل انکاری ...
بیشتر
این پژوهش با هدف شناخت بهتر ادبیات ملی و درک بیشتر هنر شاعری سعدی از دریچة ادبیات تطبیقی، به کنکاش در غزلیات سعدی و ابونواس از شاعران مشهور ادب فارسی و عربی در باب عشق پرداخته و همانندیهای غیر قابل انکاری در این جنبة مهم شعری آن دو کشف کرده است. گرچه برخی از پژوهشگران با توجه به تسلط سعدی بر ادب عربی، سعی در القای تأثیرپذیری وی از ادب عربی دارند، اما این پژوهش با رویکردی متفاوت، با توجه به خاصیت کهنالگویی عشق و فطری بودن آن و طبع شعری بلند سعدی و قریحة وقاد و خیال بلندپرواز وی بر این فرض استوار است که پنداشتن این همانندیها در عین جرعه نوشی سعدی از ادب زلال عربی، بر اصل توارد بهتر مینماید. با این فرض، پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوای کیفی غزلیات دو شاعر، رویکرد تطبیقی خود را مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی برگزیده که قائل به جهانی بودن ادبیات و وحدت و انسجام ادبیاتهای مختلف است. تحلیل یافتههای پژوهش پس از نشان دادن موضوعات مشترک و مشابه نشان داد، که با توجه به زبان مشترک عشق و نبوغ و قریحة سعدی، وجود این تشابهات، تواردهای ذهنی دو شاعر است که گاه در نقطهای به هم رسیدهاند.
محمود رضایی دشت ارژنه؛ سیده زهرا ملک پور
چکیده
در پی واکاوی روایات فریدون در اوستا و متون پیش از اسلام، شاهنامه، تواریخ دورهی اسلامی و طومارهای نقالی روشن شد که اگرچه در کلیات، روایات این متون با شاهنامه همسو هستند، اما تطورات و دگردیسیهایی ...
بیشتر
در پی واکاوی روایات فریدون در اوستا و متون پیش از اسلام، شاهنامه، تواریخ دورهی اسلامی و طومارهای نقالی روشن شد که اگرچه در کلیات، روایات این متون با شاهنامه همسو هستند، اما تطورات و دگردیسیهایی در این متون نسبت با شاهنامه نظارهگریم که این امر یا نتیجهی آبشخور دیگرگون این روایات و یا حاصل دخل و تصرفاتی است که با دور شدن از بستر اسطورهای روایت، به این متون راه یافته است. از جملهی این دگردیسیها، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: سیمرغ،ضحاک و روزِ شمار، جنگ جادوان و شکستن طلسم ضحاک، مرگ ضحاک، طرح دوستی کاوه با ضحاک، نمرودِ جمشید(فریدون)، پرواز ضحاک، ضحاک محبوب، ضحاک و کوه آتشفشان، برماین و شیر دانش، گاوسواری فریدون، ایرج / دختر بهرام ابرکوهی/ شهنواز/ ایراندخت، سه پور فریدون و پیوند با دختران شاه مصر و شرایط سهگانه، دسیسهی میراب، پرواز فریدون، افسونگری فریدون، تقسیم کردن جهان با تیر و کمان، باجخواهی ایرج از سلم و تور، گناه فریدون و تورج، کوشک و فرکوشک.
حمیدرضا اردستانی رستمی
چکیده
گذشتگان آسمان را پدر و زمین را مادر میانگاشتند که در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان، از جمله ناصرخسرو میتوانیم این باور را ببینیم؛ اما همین ناصرخسرو در بیتهایی آسمان را «مادرِ» مردمان و ...
بیشتر
گذشتگان آسمان را پدر و زمین را مادر میانگاشتند که در آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان، از جمله ناصرخسرو میتوانیم این باور را ببینیم؛ اما همین ناصرخسرو در بیتهایی آسمان را «مادرِ» مردمان و در جایی دیگر، «خواهرِ اهریمن» میخوانَد و بدینترتیب، به مادینه بودنِ او اشاره میکند. به نظر میرسد چراییِ این موضوع را باید در باورهایِ کهنِ ایرانی (کیش مهر و مانویت) که اسماعیلیان و از جمله ناصرخسرو از آن متأثر بودند، پی بگیریم و برشماریم؛ به این معنا که: 1) ایرانیان در هنگام نیایشِ ایزد مهر، از آسمان هم یاد میکردند و از آنجا که نزد برخی این ایزد، مؤنث تلقی میشده، گویا آنان آسمان را نیز به دلیل همجواری با مهر، مادینه میانگاشتند؛ 2) ایرانیان گوهر آسمان را از سنگ میدانستند؛ گوهری که برای مهریان، زنی پنداشته شده که مهر از دل آن بیرون آمده و بدینترتیب، جنبهای مادرانه از او به تصویر کشیده شده که این باور سپستر در متنی ادبی چون دیوان ناصرخسرو بازتاب یافته است؛ 3) در کلام ناصرخسرو آسمانِ مادینه، معادل «آز» به کار رفته است. در مانویت، آسمان از تن دیوانی شکل گرفته است که آز، مادرِ دروندِ آنها است و مادینه پنداشته میشود؛ از همینروی، در متنی مانوی میخوانیم که آز از آسمان بر خشک و تر افتاده و رنج در هستی از آن برخاسته است. پس اینکه ناصرخسرو از سویی آسمان را مادر و در دیگرسو بدمهر میخواند، میتواند از این نگرش مانویها برخاسته باشد؛ چنانکه وقتی او از فلک، در جایگاه خواهرِ اهریمن یاد میکند، به صورت ناآگاهانه، همین نگاه مانویان به آز را با خود داشته است؛ یعنی همانگونه که در متنهای مانوی، آزِ مادینه به عنوان اصلِ مُجزای شریر در کنار اهریمن، (همچون خواهری در کنار برادر) قرار میگیرد، شاعر قبادیان نیز فلک را که همسان و در پیوند با آز است، خواهر اهریمن میخواند.
محمد هادی خالق زاده
چکیده
بلبل به عنوان پرندهای خوشخوان که به زندخوان، زندباف و زندواف نیز مشهور است، در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد. فردوسی، در ابتدای داستان رستم و اسفندیار بیتی آمده به قرار ذیل:ز بلبل شنیدم یکی داستانکه ...
بیشتر
بلبل به عنوان پرندهای خوشخوان که به زندخوان، زندباف و زندواف نیز مشهور است، در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد. فردوسی، در ابتدای داستان رستم و اسفندیار بیتی آمده به قرار ذیل:ز بلبل شنیدم یکی داستانکه برخواند از گفتۀ باستاندر این مقدمه، بلبل، راویِ داستانِ اسفندیار شمرده شده است. جلال خالقیمطلق برای نخستین بار حدسی مطرح می-کند که آیا این بلبل میتواند نه بلبلِ پرنده که لقب یک راوی باشد که در روایت داستان به مقام استادی رسیده است؟ پس از آن شواهدی توسط پژوهشگران در مورد اینکه در بینِ ملل مختلف، به فردِ راوی، شاهنامهخوان و گوسانها «بلبل» اطلاق میگردد، بیان شده است. این پژوهشگر ضمن معرفی شواهدِ گذشته و نقل قولهای پیشین، به شواهدی جدید دست یافته است که در این مقاله به تحلیل آنها خواهد پرداخت. این کوتهمقاله که با روش توصیفی – تحلیلی نوشته شده، به این نتایج رسیده که علاوه بر آنکه بلبل در مقدمۀ رستم و اسفندیار لقب یا صفت یک راوی است در قزاقستان، پاکستان، هند، ازبکستان، لهستان و ایران این لقب برای گوسانها وجود داشته و تا چندی پیش نیز در برخی شهرهای ایران از جمله شیراز کاملاً شناخته شده بوده است که مستندهای آن در متن مقاله آمده است.
محمد حسن حسن زاده نیری؛ فاطمه گل بابائی
چکیده
رویکرد خوانندهمحوری از نیمه دوم قرن بیستم با عطف توجه ویژه به نقش خواننده در فرآیند فهم و ادراک متن و معناسازی از آن، دامنه دریافت معانی متون ادبی را به تناسب افق انتظارات مخاطبان گسترش دادهاست. بر ...
بیشتر
رویکرد خوانندهمحوری از نیمه دوم قرن بیستم با عطف توجه ویژه به نقش خواننده در فرآیند فهم و ادراک متن و معناسازی از آن، دامنه دریافت معانی متون ادبی را به تناسب افق انتظارات مخاطبان گسترش دادهاست. بر مبنای این نگرش، منتقد ادبی بر گستره معناهای ممکن یک متن در طول تاریخ با درنظر گرفتن طیف مخاطبان آن و خاستگاه فرهنگی و اجتماعیشان متمرکز میشود. لیکن یکی از کارکردهای مهم توجه به عنصر خواننده، نقش و تأثیر آن بر ساختار متن در مرحله شکلگیری است. مخاطب فرضی در معنای توسعیافته فضای دریافتکننده یک متن، قادر است نویسنده را در مرحله پیش از تولید متن به نحوی تحتتأثیر قرار دهد که ساختار متن تولیدشده در نهایت دارای بیشترین مطابقت با افق انتظارات او باشد. مقاله پیش رو، در سایه این نگرش دو قصیده از سعدی را به روش تحلیل کیفی مورد بازخوانی قرار دادهاست. سعدی در سوگ زوال خلافت عباسیان پس از حمله مغول به بغداد، دو مرثیه فارسی و عربی سرودهاست که میتوان ساختار فرم و محتوای آنها را با محوریت قرار دادن عنصر «خواننده» مطالعه و مقایسه نمود. نقش و تأثیر خواننده در آفرینش هر یک از آن دو متن ادبی به گونهای است که از درونمایه و چهار بخش موضوعی مشترک، شامل وصف واقعه بغداد و سوگواری بر آن، حیات باقی در بهشت، تقدیرگرایی و مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی، مضامین مختلف و ناهمسان، چه از نظر محتوایی و چه آماری، برساخته میشود. این پژوهش، نشان میدهد که سوگنامه در برابر مخاطبان دیار عرب رویکردی آکنده از عواطف و احساسات جریحهدار شده و همدلانه دارد، لیکن برای مخاطبانی که در فضای حکومت اتابکان فارس تحت سلطه ایلخانان از غارتی چنین، جان بهدربردهاند محتاطانه سخن میگوید.
خدیجه سادات طباطبایی؛ حسن اکبری بیرق
چکیده
اندیشه های الهیاتی در متون نظم فارسی، غنای خاصی به آنها بخشیدهاست؛ به گونه ای که می توان با تأمل در آن ها، تحولات فکری در حوزه الهیات و کلام اسلامی-ایرانی رابه دست آورد. مصیبت نامه عطّار نیز سرشار از ...
بیشتر
اندیشه های الهیاتی در متون نظم فارسی، غنای خاصی به آنها بخشیدهاست؛ به گونه ای که می توان با تأمل در آن ها، تحولات فکری در حوزه الهیات و کلام اسلامی-ایرانی رابه دست آورد. مصیبت نامه عطّار نیز سرشار از آموزه های دینی، کلامی و عرفانی است. به منظور بازسازی نظام الهیاتی عطّار، فقراتی از این اثر که بر مضامین الهیاتی دلالت دارند، استخراج و با استفاده از روش تحلیل محتوا، دسته بندی شده اند. در مواردی نیز برای تسجیل حکم، به دیگرآثار عطّار نیز استنادشده است. به نظر می رسد مشرب عرفانیِ «وحدت وجودی»، هسته مرکزی سامانه یزدان شناختی عطّار را تشکیل می دهد. کاربست مفاهیم الهیاتی در نظام فکری عطّار، به گونهای است که تطابق کامل بین صفات و ذات الهی وجود ندارد. به باور او، اسما و صفات الهی از طریق منطق عقلانی درک نمی شوند که چنین رویکردی برگرفته از آراء اشاعره است. او گاه وجود حق را یک ذات می داند که دارای صفات متعدد استکه انعکاسی از آراء معتزله است وگاه نیز صفات خداوند را، نه عین ذات و نه غیر ذات مقدسش می داند؛ بلکه قائم به ذات احدیت است که طنینی اشعری دارد. به علاوه، عطّار در مسألۀ رؤیت خداوند نیز، دیدگاهی متناقض دارد، که نسبت دادن او به یکی از مکاتب کلامی را دشوار می سازد.
جعفر فسایی؛ سمیه رضایی؛ رسول محمدی
چکیده
اخوان ثالث به زعم بسیاری از پژوهشگران، از مومنین به سنّت در عصر جدید به شمار میآید؛ بررسیها نشان میدهد که این نظریه که عموماً بر اساس قراین متنی برآمده از رویساخت شعر اخوان صورتبندی شدهاست، ...
بیشتر
اخوان ثالث به زعم بسیاری از پژوهشگران، از مومنین به سنّت در عصر جدید به شمار میآید؛ بررسیها نشان میدهد که این نظریه که عموماً بر اساس قراین متنی برآمده از رویساخت شعر اخوان صورتبندی شدهاست، در پژوهشهای معاصر به صورت یک کلان روایت درآمده است؛ اینک پرسش مهم و کلیدی اینجاست که آیا گرایش به سنت که از آن تحت عناوینی از قبیل باستانگرایی یا ایرانگرایی یاد میشود، در معنای اصیل و مصطلح خود یعنی یک نوع گفتمان پویا ناظر بر بازآفرینی نظم جدید در ساحتها و ابعاد مختلف جامعه، در منظومه فکری و متعاقباً در ژرف ساخت شعر اخوان نیز حضور و جریان دارد یا خیر؟ به عبارت دیگر آیا ایرانگرایی مهدی اخوان ثالث، با رسالتها و آرمانهای معین ایرانگرایی در نهضت مشروطه و در بافت گفتمانی و فضای سیاسی ایران پسامشروطه همسو است یا خیر؟ بهمنظور دستیابی به پاسخ این پرسش، اشعار اخوان ثالث مورد مطالعه و تحلیل محتوایی فراتر از محور افقی شعر قرار گرفتهاست؛ نتایج حاصل از دریافت و تشریح این آثار نشان میدهد که اخوانثالث اگرچه بهصورت گسترده به گفتمان ایران باستان و مشخصاً اسطورهها و نمادهای آن ارجاع دادهاست-در سطح رویساخت شعر-، اما سویه فلسفی و نظری این گفتمان را در دستگاه فکری خود ترجمه و منتقل نساخته است؛ درست به همین دلیل، سنت گرایی اخوان، به مثابه رجعتی صرفاً رمانتیک، علیه اصالت و رسالت خویش-یعنی خلق پراکتیس و عاملیت-، شورش کردهاست.
محمدجواد منصوری حسن آبادی؛ مسعود آلگونه جونقانی
چکیده
ریفاتر(1924-2006)، محقق ساختارگرای فرانسوی، در حوزه نشانه شناسی شعر، پژوهش های بنیادی و قابل توجهی را به ثبت رسانده، که رویکرد او در ادامه ضمن حفظ جایگاه ساخت، به هرمنوتیک گرایش پیداکردهاست. خوانش نشانهشناختی ...
بیشتر
ریفاتر(1924-2006)، محقق ساختارگرای فرانسوی، در حوزه نشانه شناسی شعر، پژوهش های بنیادی و قابل توجهی را به ثبت رسانده، که رویکرد او در ادامه ضمن حفظ جایگاه ساخت، به هرمنوتیک گرایش پیداکردهاست. خوانش نشانهشناختی ریفاتر مبتنی بر سطح محاکاتی و واپسنگر است که این شیوه، نقش تعیینکنندهای را برای خواننده شعر در نظر گرفته و نکات مهمی را در جهت آفرینش شعر از سوی شاعر و بازخوانی آن توسط خواننده، روشن میکند. بنابراین، در پژوهش حاضر، به طور موردی، شعر «شهر تصویر» منوچهر آتشی بر اساس الگوی نشانه شناختی ریفاتر، مورد بررسی قرار میگیرد و در ادامه به تفسیر شعر «شهر تصویر» بر اساس ساخت این اثر، پرداخته میشود. به نظر میرسد این شعر حاصل بسط ماتریس واحدی است که دلالتمندی شعر به آن وابسته است. ماتریس در شعر « شهر تصویر » حاکی از « ناامید بودن و بی حسی نسبت به همهی عناصر، زیبایی ها و پرسش ها » است. این ماتریس از طریق امکاناتی همچون انباشت، منظومه توصیفی و فضای متنی، بسط و گسترش یافتهاند. خوانش شعر در این پژوهش از سطح محاکاتی بر میگذرد و به سطحی نشانهشناختی میرسد. در ادامه با توجه به عدم توجه شیوه ریفاتر به نقد تکوینی، از طریق امکانات برآمده از ساخت شعر، به تفسیر شعر از جهت تأثیر فرم جهان در فرم اثر پرداخته میشود که در نهایت نشان میدهد حاصل نقد ساختاری شعر «شهر تصویر» و نتیجۀ نقد تکوینی آن با نظر به ملاحظات تاریخی-اجتماعی، مطابق و هماهنگ است.
مصطفی صدیقی
چکیده
افلاکی در مناقبالعارفین خود، گزارشی از غزل «وه چه بیرنگ و بینشان که منم» را میآورد. این روایت، مواجهه سه قلمرو ادبیات، نقاشی و گزارش تاریخی را نشان میدهد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی و تحلیلی ...
بیشتر
افلاکی در مناقبالعارفین خود، گزارشی از غزل «وه چه بیرنگ و بینشان که منم» را میآورد. این روایت، مواجهه سه قلمرو ادبیات، نقاشی و گزارش تاریخی را نشان میدهد. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی و تحلیلی مبتنی بر نظریههایی درپیوند با اسطوره-شناسی،شمایلنگاری و نقاشی این موضوع را بررسی و تحلیل میکند.هدف پژوهش، ترسیم نسبت این سه قلمرو(ادبیات ، نقاشی و گزارش تاریخی) و سرانجام، چگونگی مواجهه و ترکیب گفتمانهای شکلگرفته، در تعامل میان گزارش افلاکی و غزل مولوی است.نتایج پژوهش نشان میدهد که در سه قلمرو ادبیات، نقاشی، گزارش تاریخی و تقابلهای درونمتن و برونمتن، ساختار طرد و ترکیب حاکماست: تقابلهای برونمتن، مبتنی بر دو گفتمانیست که یکی(گرجیخاتون)به بازنمایی تصویر وشمایل نگاری باور دارد و دیگری(مولانا) بازنمایی را ناممکن میداند و نیز تقابلهای درونمتنی که گذار به وضعیتی متمایز با تقابلها را نشانمیدهند.و سرانجام، تقابلهای برونمتنی با استحاله شمایل به کلمه در گفتمان اول و شکلگیری انسان-سخن در گفتمان دوم و درپیوند با آن، تقابلهای درون-متنی نیز با شکلگیری زبان شطحگونه، به قلمرو مشترک بیزمانِ زبان، واردمیشوند؛ این ترکیب و همسانی، حاصل حذف و طرد تصویر،زمان و سخن(به مثابه پوست و جامه برای معنا) است.
شهره معرفت
چکیده
بررسی و تحقیق در متون کهن فارسی ، به ویژه متونی که تاکنون به چاپ نرسیدهاند و دقّت در ضبطهای نسخه ها ، سبب میشود تا به صورت و معنای دقیقتر برخی از کلمات و اصطلاحات دست یافت. شرفالدّین شفروه اصفهانی ...
بیشتر
بررسی و تحقیق در متون کهن فارسی ، به ویژه متونی که تاکنون به چاپ نرسیدهاند و دقّت در ضبطهای نسخه ها ، سبب میشود تا به صورت و معنای دقیقتر برخی از کلمات و اصطلاحات دست یافت. شرفالدّین شفروه اصفهانی ، یکی از شاعران قرن ششم هجری است که دیوانش تاکنون چاپ نشده است . این دیوان از نظر زبانی، لغوی، مردمشناسی، جامعهشناسی، تاریخی و جغرافیایی حائز اهمّیّت است. یکی از حوزههای مورد توجّه شفروه ، انواع منسوجات است و یکی از این انواع ، «یَلَک» است. در این مقاله، با روش تصحیح انتقادی و با کمک منابع جنبی فارسی، عربی و لاتین و با توجّه به ضبط نسخهها، به بررسی این اصطلاح و توضیح آن در زبانهای مختلف پرداخته شد؛ سپس شواهد فارسیای که «یلک» در آنها آمده بود، ذکر شد و خطاهای این شواهد تصحیح گردید و با توجّه به این شواهد، معنای «یلک» توضیح داده شد.
محسن شفیعی قهدریجانی؛ محسن محمدی فشارکی
چکیده
فالنامهها از انواع ادبیای در زبان فارسی هستند که سیر تحول آنها تابحال مورد بررسی قرار نگرفته است، یکی از صورتهای پیشینی فالنامهها "حساب غالب و مغلوب" است که در متون ادبی و تاریخی فارسی بازتاب یافته ...
بیشتر
فالنامهها از انواع ادبیای در زبان فارسی هستند که سیر تحول آنها تابحال مورد بررسی قرار نگرفته است، یکی از صورتهای پیشینی فالنامهها "حساب غالب و مغلوب" است که در متون ادبی و تاریخی فارسی بازتاب یافته است. از شاخصترین این متون خسرو و شیرین نظامی است، در ضمن این منظومه، فرهاد از مقولهای به نام «حساب غالب و مغلوب» به گونهای مبهم سخن میگوید که دریافت فحوای بیت با دشواری همراه است.همانطور که از واژة حساب برمیآید، غالب و مغلوب نوعی محاسبه ریاضی است که در ابیات نظامی نحوه محاسبه آن مشخص نیست و شارحان آثار نظامی نیز به نحوه محاسبه و چیستی آن نپرداختهاند. درواقع غالب و مغلوب نوعی فال و پیشگویی است در قالب اعداد. این حساب اغلب در جنگ کاربرد دارد و مدعیان آن بر این باورند که با این حساب میتوانند طرف پیروز جنگ را پیش از ورود به جنگ مشخص کنند.در این مقاله ما با استفاده از روش کمی و توصیفی، پس از بررسی نمونههای غالب و مغلوب در متون چاپی و خطی فارسی، و نگاهی بر منابع غیرفارسی به ارائة نمونههای موجود در متون شاخص فارسی از این مقوله میپردازیم؛ سپس با استفاده ازاین منابع، ساختار و چگونگی محاسبة “غالب و مغلوب” ونحوه استفاده از آن برای یافتن طرف غالب و طرف مغلوب در جنگ و موارد دیگر استفاده از آن را بیان خواهیم کرد.
مهدی دهقان؛ امین یعقوبی(ماریف)
چکیده
در کتابخانه مرکزی (ملی سابق) تبریز نسخهای با عنوان جنگ اشعار به شمارۀ 3047 محفوظ است که نگارندگان این جستار با بررسی آن به این نتیجه رسیدند که متن آن درست همان متن روضةالناظر و نزهةالخاطر است. از آنجایی ...
بیشتر
در کتابخانه مرکزی (ملی سابق) تبریز نسخهای با عنوان جنگ اشعار به شمارۀ 3047 محفوظ است که نگارندگان این جستار با بررسی آن به این نتیجه رسیدند که متن آن درست همان متن روضةالناظر و نزهةالخاطر است. از آنجایی که در صفحات آغازین و پایانی این نسخه افتادگی وجود دارد، نام اثر، مولف، کاتب و تاریخ کتابت آن معلوم نیست. اما با بررسی کامل و مطابقت این نسخه با نسخۀ روضةالناظر و نزهةالخاطر، دریافتیم که این جنگ اشعار، نسخهای دیگر از روضةالناظر و نزهةالخاطر است. اشعار شاعران، ترتیب و توالی آنها، نام شاعران، بعضاً حتی خطاهایی که در انتساب اشعار رخ داده، موید این یکسانی در دو نسخه است. در بخشهایی اگرچه اندک، تفاوتهایی نیز وجود دارد؛ به عنوان نمونه، در جاهایی از روضةالناظر نام شاعر نیامده که در جنگ تبریز ذکر شده است. رسمالخط دو نسخه و نوع کتابت آنها به هم نزدیک است و به احتمال قوی کاتب هر دو نسخه یک نفر است. ضمن اینکه با توجه به قرائن متنی کاتب هر دو نسخه از نوادگان شمسالدین کیشی است.