معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823The studying of the contrast of love and death in the poetry of Forough Farrukhzadبررسی تقابل عشق و مرگ در ساختار شعر فروغ فرخزاد124397010.22099/jba.2017.3970FAاسد آبشیرینیاستادیار گروه زبان و ادبیت فارسی دانشگاه شهید چمران اهوازJournal Article20161001To appreciate and understand poems, it is necessary to know the structure of poetry. An analysis of a poem depends upon the binary oppositions which constitute its structure. Exploring and discovering such binaries can lead to critical analysis of a poem. The structure of poetry of Forugh Farrokhzad is based on binary opposition of love and death as an ever present feature of her poetry. The concept of love and its related aspects cannot be discussed in the Forough’s poetry without the concept of death. The structure of her poetry is formed around the binary opposition of love-death and the imageries and emotions revolving around this binary.
<strong>Keywords</strong>: Modern poetry, Forugh Farrokhzad, Structure, Binary oppositions, Love, Death.
<strong><br clear="all" /> </strong>ساختارشناسی شعر از پایههای اولیهی شناخت اصولی و عمیق در هر شعر ماندگاری است. تبیین و تحلیل یک شعر، مدیون تناسبها و تقابلهای بنیادینی است که پایهریز ساختار نظاممند آن شعر میباشد. دقت در کشف و بررسی مجموعهیاین تقابلها و تناسبهای شعری است که ما را به تحلیل درستو نقادانه یک اثر ادبی رهنمون میگردد. به میزانی که شبکهی تناسبها و تقابلها در یک شعر برجسته و مایۀ «انگیزش» همدیگر شوند، آن شعر نیز دارای نظامی ساختمندتر خواهد بود.در شناخت و تحلیل اشعار فروغ فرخزاد، بینیاز از شناخت ساختار شعری او نیستیم. ساختار شعر او نیز بر مبنای شبکهای از تناسبها و تقابلهای بنیادینی استوار گشته است که آن چنان که بعد خواهد آمد «تقابل دوگانه عشق و مرگ» از اصول پایدار آن میباشد. مفهوم عشق و مفاهیم وابستهی آن در شعر فروغ فارغ از مفهوم مرگ و متعلقات آن قابل توضیح و بررسی نیست. به عبارتی دیگر،در این مقالهما بر آنیم که مفهوم عشق و تصاویر و عواطفی که از آن نشأت میگیرد، تنها در تقابل با مفهوم مرگ و تصاویر و عواطف خاص آن قابل شناخت و در نهایت تحلیل و بررسی است. از رهگذر این تقابل دوگانۀ بنیادین است که ساختار تصاویر شعری او قوام میگیرد. باید توجه داشت که هرگونه نگاه نقادانهای به شعر فرخزاد بینیاز از توجه عمیق به این تقابل همیشگی مفاهیم عشق و مرگ در شعر ممکن نمیگردد.https://jba.shirazu.ac.ir/article_3970_551cd73d08b9019106bd8fce6450418a.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823Symbolism in the poetry of Shamlu with pragmatics approachبررسی کاربردشناسانۀ نمادگرایی در شعر احمد شاملو2548397710.22099/jba.2017.3977FAشهرام احمدیعضو هیات علمی دانشگاه مازندرانپروانه دلاورعضو هیئت علمی دانشگاه آزاد نوشهر0000-0003-4462-4061Journal Article20161211Symbolic explanation is one of contemporary stylistic attributes and makes an ambiguous and artistic literary texture and associates the reader in the text.<br /> the strangulation and despotism that was in shamlu's contemporary community ( 1304 - 1379 solar hijri ) has caused a widespread symbol accession in his poem in two side of dark and light which shows the poet's mithgrapher mind and his attention to twofold contrast in creation system . Actually , shamlu , purposefully uses creation twofold contrast in : prison / freedom , aversion / love , solitude / population , sadness / happiness , the earth /sky , human / God and ... superstructure that sometimes are shown in a paradisical shape to transfer the ideologic layer ( pragmatically ) in the mithical and symbolic texture that it has ; inasmuch as based on this contrast we can explain many of his poem narrative textures . The poet's pragmatical intention is mainly attracting the addressers to the social collapse and the speech influence .بیان نمادین از ویژگیهای سبکشناسی شعر معاصر است و موجب خلق بافت ادبیِ مبهم و هنری و شرکت خواننده در متن می شود. اختناق و استبداد حاکم براجتماع معاصرِ احمد شاملو (1379-1304ش)، منجر به بروز گستردهی نماد در شعر وی در دوسویهی تاریک و روشن شده است که این نکته، نشان از ذهن اسطوره ساز شاعر و توجه به تقابل های دوگانه در نظام آفرینش دارد. در این مقاله به روش اسنادی عمل کرده و کلیهی نمادهای مستخرج از مجموعهی هفده دفتر شعر شاملو، مورد تحلیل قرارگرفته است. شعر شاملو برای انتقال لایهی ایدئولوژیک (کاربردشناختی) در بافت اسطورهای و نمادینی که دارد از تقابلهای دوگانهی هستی در روساختهایی مانند: زندان/ آزادی، نفرت/ عشق، تنهایی/ جمعیت، اندوه/ شادی، زمین/ آسمان، انسان/ خدا و... که گاه به شکل متناقض نما تصویر می شوند، بهرهای هدفمند میجوید تاجایی که میتوان ساختار روایی بسیاری از شعرهای وی را براساس این تقابل، تشریح کرد. منظور کاربردشناسانهی شاعر، عمدتاً جلب توجه مخاطب به نابسامانی اجتماعی و تاثیر بخشی کلام است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_3977_9f39f40cfcf324e0509446cfdce47522.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823LOVE Conceptual Metaphors in Persian Poetic and Ordinary Language (A Comparative Approach)استعارههای مفهومی عشق در زبان شعر و زبان روزمره (رویکرد تطبیقی)4966407210.22099/jba.2017.4072FAشیرین پورابراهیمدانشیار دانشگاه پیام نوربلقیس روشندانشیار دانشگاه پیام نورمهدیه عابدیدانش آموختة دانشگاه پیام نورJournal Article20151223The purpose of this paper is a comparative study of conceptual metaphors of love in Persian poetry and everyday language. The main question is which similarities and differences exist in the conceptualization of love concept in these two variants of Persian Language? Moreover, if there is any structural similarity, which factors cause distinctions and differences between poetic metaphors and everyday metaphors in Persian language? To answer these questions, metaphorical expressions exhibiting the love metaphors were extracted from both everyday language and poems of the 1380s decade. The analysis of metaphorical expressions according to Kövecses (2010) demonstrated that metaphorical structures and fundamental mappings are similar in both variants; however, the use of four poetic mechanisms, including composing, extending, elaborating and questioning are more prevalent in the conceptualization of poetic love metaphors. The findings of the paper show that the use of these mechanism, as well as metaphorical images and personification, distinguishes poetic conceptualization of love from its ordinary counterparts.
<strong>Keywords: </strong>conceptual metaphors, composing, extending, elaborating, questioning
<em> </em>مقالۀ حاضر به بررسی تطبیقی استعارههای مفهومی عشق در زبان شعر و زبان روزمره میپردازد. این مقاله درصدد یافتن پاسخ این پرسشها است که مفهومسازی عشق در دو گونة شعری و عادی فارسی معاصر چه شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند. همچنین، به فرض وجود شباهت ساختاری، چه عواملی موجب تفاوت و تمایز استعاره های شعری از استعاره های قراردادی در زبان روزمره می شود. بدین منظور، عبارات استعاری از زبان روزمره و اشعار فارسی دهه 80 استخراج و ساختار استعاری و نگاشتهای موجود در آنها مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. تحلیل دادهها بر اساس کوچش (2010) نشان داد که در هر دو گونۀ زبانی از استعارههای عشق و نگاشتهای اصلی میان مفهوم مقصد عشق و مفاهیم حوزۀ مبدأ، به طور یکسان استفاده شده است. با این حال، در گونه شعری زبان فارسی، چهار سازوکار شناختی ترکیب، گسترش، پیچیدهسازی و پرسش، بیشتر به کار رفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد کاربرد این سازوکارها، همراه با تصویرهای استعاری و جاندارپنداری، باعث تفاوت در مفهومسازیهای شعری و غیرشعری از عشق در زبان فارسی شده است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4072_2c0e8fccfbb52dacd628862d714656ff.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823Death and pondering over death in poems of Shafiei Kadkaniمرگ و مرگاندیشی در اشعار شفیعیکدکنی6786397110.22099/jba.2017.3971FAعظیم جباره ناصرودانشگاه جهرمرقیه (پریچهر) کوهنورددانشگاه جهرمJournal Article20160928Death has always occupied humans' thoughts due to being an unsolved mystery. Poets and thinkers of every nation have different views on death and existence expressed in different forms of art and literature. Mohammad Reza Shafiei Kadkani (born in 1939) is a contemporary prominent poet and researcher who has special attention to life and death in his poetry. In this paper we analyze the thoughts and emotions of the poet on death expressed in his poetry. Topics such as contemplation upon death, fear of death (necro-phobia), and images of life and martyrdom are discussed. It is argued that there are four kinds of approaches to death in Shafiei Kadkani's poems: First, escaping death and defying death related to his early phase of writing. Second, death as a testimony and protection of ideals. Third, mystical praise of death as shown in Molavi and Islamic mystics. And fourth, physical death as shown in his collection of poems, <em>Hezare Dovom Ahooye Koohi</em> (<em>Gazelle's Second Millennium</em>). The third kind is dominant in his poetry.
<strong>Keywords</strong>: life, Shafiei Kadkani, death, contemplating death.
<strong><em> </em></strong>مرگ پدیدهای ناشناخته است که همواره ذهن و اندیشهی بشر را به خود مشغول کرده است. شاعران و اندیشمندان هر ملتی نیز دیدگاههای متفاوتی دربارهی مرگ و هستی دارند که آنها را در قالبهای مختلف هنر و ادبیات مطرح میکنند. محمدرضا شفیعیکدکنی، متولد 1318، شاعر و پژوهشگر برجستهی معاصر است که در اشعار خود توجه ویژهای به مقولههای مرگ و زندگی دارد. نگارندگان در این جستار کوشیدهاند با رویکردی تحلیلی، اندیشه و احساس این شاعر دربارهی مرگ را واکاوی کرده و مباحثی مانند مرگاندیشی، هراس از مرگ، تصویر زندگی و شهادت را در اشعار وی بررسی کنند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در اشعار شفیعیکدکنی، چهارگونه رویکرد به مرگ دیده میشود: اول؛ مرگگریزی و مرگستیزی که بیشتر مربوط به دوران آغاز شاعری اوست. دوم، مرگ در قالب شهادت و پاسداری از آرمانها، سوم؛ مرگستایی عارفانه و صوفیانه که در اندیشهی مولوی و عرفای اسلامی دیده میشود و چهارم؛ مرگ وجودی که متأثر از دغدغههای فلسفی شاعر است و نمودهای فراوانی در دفتر «هزارهی دوم آهوی کوهی» دارد. از میان گونههای مرگاندیشی نیز، مرگستایی عرفانی بیشترین بسامد و شهادت، کمترین بسامدها را دارند.https://jba.shirazu.ac.ir/article_3971_ec182c319e841318f8989e4ee6756af9.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823Media effect on espacementalisme life.نقش رسانه در حیات تاریخی گفتمان شعر حجم87116395410.22099/jba.2017.3954FAعلیرضا رعیت حسن آبادیدانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20160412Espacementalisme led by Yadollah Royaee is one of the most controversial poetry movements of the past half-century of Iran. Over the past fifty years there has been much debate and reaction about principles and theories of espacementalisme. However, against all odds this movement has lived, having gained momentum among the new generation in the last two decades, and poets and critics have reprinted Royaee's poems and principles of espacementalisme. In this paper espacementalisme is analyzed based on two features of media: interactivity and decisiveness. The main argument is that the advent of media has been instrumental in resurfacing of espacementalisme.
<strong>Keywords</strong>: Interactivity, decisiveness, Media, Espacementalisme.
جریان شعر حجم به رهبری «یدالله رویایی» با بیش از پنجاه سال سابقۀ شاعری، یکی از جنجالیترین جریانهای شعری نیمقرن اخیر ایران است. در طول این دوران، منازعات و مخالفتهای ادبی فراوان دربارۀ اصول، ایدهها و تئوریهای جریان شعر حجم وجود داشته است. باوجود همۀ این مخالفتها، جریان حجم در طول این سالها، بهعنوان جریانی زنده در جریان شعر معاصر فارسی مطرح بوده و به حیات تاریخی خود ادامه داده، بهویژه پس از یک دورۀ کمفروغ، در دو دهۀ اخیر با استقبال نسل نو مواجه شده و شاعران و منتقدان به بازنشر اندیشهها و اشعار رویایی و اصول جریان شعر حجم پرداختهاند.<br /> در این پژوهش بر اساس دو ویژگی تعاملی بودن و تعیینکنندگی رسانه، به بررسی حیات تاریخی جریان شعر حجم در فضای رسانهای ایران در این پنجاه سال پرداختهشده است. مسئلۀ اصلی در این تحقیق بررسی نقش رسانه بر جریان شعر حجم در هر دو دورۀ قدرت رسانهای متمرکز و پراکنده و زیر دورههای مرتبط با آنها است. فرضیۀ اصلی این است که تغییر فضای رسانهای کشور در بازتولید گفتمان شعر حجم نقش مؤثر داشته است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_3954_38b70473ac1c38b433a125911a102899.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823An ideational metafunction processes analysis of the poem "the one who is not like anyone" by Forough Farokhzad based on Halliday's systemic functional theoryبررسی و تحلیل فرایندهای فرانقش اندیشگانی در شعر «کسی که مثل هیچ کس نیست» اثر فروغ فرخزاد در چارچوب نظریهی نقش گرای هلیدی97120395310.22099/jba.2017.3953FAمژگان صفاییدانشگاه پیام نور مشهدسید محمدرضا عادلعضو هیأت علمی دانشگاه حکیم سبزواریمحمود رمضان زاده لکعضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور مشهدJournal Article20161205Hallliday's systemic functional theory is a social look at language which is interwoven with three metafunctional processes. The present paper is an analysis of the role of different processes in the poem "The one who is not like anyone" by Forugh Farrokhzad. In this paper we ask how the mental process affects other processes and whether it is possible for a minimal process in a poetical position to be developed into a dominant social discourse. In a broader sense, is poetic vision capable of turning into a substantial social discourse? The ideational metafunction section and processes from Halliday´s (1976) systemic functional theory are selected for the analysis. It is argued that the most usage of material and relational processes and the least usage of mental processes are used in her poem, respectively. Thus other processes have been used in accordance with the development of mental process to foretell someone is coming.
<strong>Keywords</strong>: Halliday´s Systemic Functional Theory, Ideational Metafunction, Mental Process, Contemporary Poetry, Forugh Farrokhzadنظریهی نقشگرایی هلیدی محصول نگاهی اجتماعی به زبان است که به کمک فرانقشهای سهگانهی اندیشگانی، بینافردی و متنی در زبان اتفاق میافتد. با تأکید بر جنبهی اجتماعی این چارچوب نظری پژوهش پیش رو بر آن است تا با بررسی سهم فرایندهای مختلف فرانقش اندیشگانی در شعر«کسی که مثل هیچ کس نیست» اثر فروغ فرخزاد جنبههای اجتماعیِ ذهنیتی شاعرانه را واکاود که به خلق این متن ادبی انجامیده است. با علم به اینکه فرایند ذهنی در این شعر در مقایسه با سایر فرایندهای اصلی کمترین بسامد آماری را داراست، پژوهش پیش رو در پی پاسخ به این پرسش است که در این شعر فرایند ذهنی چگونه بر دیگر فرایندها تأثیر میگذارد؟ با پاسخ به این پرسش اصلی شاید بتوان به این پرسش فرعی نیز پاسخ گفت که آیا یک فرایند حداقلی مانند فرایند ذهنی در این شعر به عنوان ایدهی شاعرانه، امکان بسط به یک گفتمان غالب اجتماعی را خواهد داشت؟ فرض پژوهش بر این بوده است که فرایند ذهنیِ خواب دیدن، سایر فرایندها را در راستای خود جهت داده تا کلیت متن را همچون برشی از بافت فرهنگی اجتماعی جامعه، بازتولید کرده و آیندهی آن را که همانا آمدن کسی است که مثل هیچ کس نیست، پیشگویی نماید.<br /> با بررسی آماری فرایندهای فرانقش اندیشگانی، ضمن تأیید حداقلی بودن فرایند ذهنی(5/10 % کل فرآیندها) در میان فرایندهای اصلی شعر، میتوان به این نتیجه رسید که سایر فرایندها در جهت بسط فرایند ذهنی و تأیید ایدهی این فرایند عمل کردهاند که همانا پیشگویی آمدن کسی است «که مثل هیچ کس نیست».https://jba.shirazu.ac.ir/article_3953_68299b32502526717ebef093a4060734.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823Daquqi story from the viewpoint of uncanny literatureداستان دقوقی از منظر ادبیات شگرف141166396210.22099/jba.2017.3962FAمصطفی غریبدانشگاه بیرجندمحمد بهنام فردانشگاه بیرجندJournal Article20160831Persian literature has some excellent samples of fantastic literature. One of the distinctive features of fantastic literature is extraordinary events which confuse the reader about their being real. The story of Daquqi in the third book of the Masnavi of Rumi is one of the best examples of fantastic literature. In the present study, this story is analyzed based on the theories of Freud and Tzvetan Todorov to show its similarities and differences with those of fantastic literature. It is argued that most of the characteristics of fantasticliterature can be seen in the story of Daquqi. Based on Todorov chart, this story can be an example of fantastic/uncanny or miracle/uncanny literature. In Daquqi story features such as perspective, focalization, association, polyphony, themes and contrasts play a role in creating doubt as the main characteristic of fantastic literature.
<strong>Keyword</strong>: fantastic literature, Todorov, Freud, Masnavi, Daquqi, Rumiادبیات وهمناک یکی از انواع ادبی است که اگر در آثار ادبی فارسی، جستجو شود، نمونههایی عالی از این نوع ادبی و زیرشاخههای آن یافتمیشود. از جمله ویژگیهای بارز داستانهای وهمناک، وجود رویدادهایی خارقالعاده در آنهاست که خواننده در واقعی یا غیرواقعی بودن آنها دچار تردید میشود. داستان دقوقی که در دفتر سوم مثنوی آمده، یکی از داستان-هایی است که بسیاری از مؤلفههای ادبیات وهمناک در آن وجود دارد. در پژوهش حاضر، این داستان، براساس نظریات فروید و تودوروف، بررسی شده و تشابه و تفاوت آن با نوع ادبی شگرف، نشان داده شدهاست. نتایج تحقیق، نشان میدهد که اغلب مشخصههای ادبیات شگرف، در داستان دقوقی دیدهمیشود و با توجه به نمودار تودوروف، میتوان این داستان را یکی از نمونههای ادبیات «وهمناک/شگرف» یا «کرامات/شگرف» دانست. این نتیجه، گواه آن است که قرنها پیش از اینکه نظریهپردازان غربی به تدوین نوع ادبی شگرف بپردازند، مولانا با نبوغ سرشار خود، چنین مؤلفههایی را در داستانسرایی به کار برده است. در داستان دقوقی، عناصری همچون زاویۀ دید، کانونی شدگی، تداعی معانی، چند صدایی، صحنه، درونمایه و تقابل، در ایجاد تردید –اصلیترین مؤلفۀ ادبیات شگرف- نقش دارند.https://jba.shirazu.ac.ir/article_3962_a8023132dec51bdb6b5eddbfa55ca362.pdfمعاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-81839220170823A glance to emendation of Homay -o-Homayoon by the good offices of Kamal Eyniنگاهی به تصحیح منظومة همای و همایون به اهتمام کمال عینی167182403810.22099/jba.2017.4038FAمحمدمهدی معلمیدانشجوی دکتری زبان و ادب فارسی گرایش ادبیات عرفانی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)مرتضی رزاقپورعضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد همدانJournal Article20160920The lyrical poem of Homay-o-Homayoun written by 8<sup>th</sup> century mystic poet, Khaju Kermani, is about the fiery love of Homay, a Prince of Damscus, for Homayoun, a Chinese princess. About fifty-two years ago, a renown Tajik scholar, Kamal Eyni, edited this poem for the first time. Eyni's work is based on a manuscript written in 750 A. H., three years before the poet's death. Although Eyni has taken great care in his edition, there are still some problems in his work. Thus by comparing the manuscript and the printed version we found about 50 discrepancies which are due to misreading, disregarding certain words and so on in the manuscript not including possible typographical cases.
<strong>Keywords</strong>: Editing, Khaju Kermani, Kamal Eyni, lyrical poem, Homay-o-Homayoun.
<strong><em> </em></strong>منظومة همای و همایون سرودة خواجوی کرمانی، شاعر عارف قرن هشتم، از زمرة آثار عاشقانهایست که در آن، عشق آتشین همای، شاهزادة شام، به همایون، دختر فغفور چین، به نظم کشیده شده است. این منظومه برای نخستینبار به دست کمال عینی، محقق برجستة تاجیک، حدود پنجاه و دو سال پیش تصحیح انتقادی شد. مصحح نسخهای را اساس کار خود قرار داده که در سال 750 یعنی سه سال پیش از وفات شاعر کتابت شده است. با همة دقت نظری که مصحح برای انتشار بدون نقص این اثر به خرج داده است، متأسفانه هنوز اشکالات متعددی در آن دیده میشود که نگارندگان این مقاله را واداشت از رهگذر مقابلة مجدد متن چاپی با نسخة خطیِ مزبور این اشکالات را تا حدودی مرتفع سازند. مقالة زیر نتیجة این کوشش است. در این مقاله حدود پنجاه خطای مسلم ناشی از بدخوانی، عدم دقت مصحح، ندیدن کلمه یا عبارت و .... آمده و از موارد بسیاری که نگارندگان احتمال دادهاند اغلاط مطبعیست، صرف نظر شده است.https://jba.shirazu.ac.ir/article_4038_1af4f88a409a6aac57acbfbbd4670338.pdf