معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521The Role of association in the Creative construction of Sheikh Ahmad Khazraviyeh and cry baby Halva saleنقش تداعی در ساختیابی خلاقانهی حکایت شیخ احمد خضرویه و گریه کردن کودک حلوافروش128510910.22099/jba.2019.31688.3229FAمهرداد اکبری گندمانیاستادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه اراک.مهدی رضا کمالی بانیانیپژوهشگر دوره پست دکتری دانشگاه اراکJournal Article20181205One of the most prominent and most influential features of poets when composing poetry is the issue of association. therefore, the element of association in the construction or restoration of literary works, especially in order to get rid of the anxiety of the effects of the works of the predecessors, plays a very significant role, It provides the grounds for creative malnutrition. Considering that the flow of the fluid of mind and the element of association was one of the factors influencing Mowlana's mind, it was time to order the anecdotes; hence, in the forthcoming research, an anecdote about spiritual mathnavi has been studied. According to a research that was carried out, it was observed that the element of association in changing the essence of the subject of the story, the creation of sub-themes, the drawing of space without time and space, the lack of mention of the main character, the proximity of the poet from the angle of inner vision to the wise The whole, multi-dimensional character of the narrative, and ... have had a major impact, and by changing the new level, it has caused major changes in Rumi's stances relative to the precepts.in this research, after familiarizing with the element of association, its characteristics, the recognition of the theory of creative mischief and the effect of anxiety, the effect of association on the creative process of Mowlana's insanity in the story of Sheikh Ahmad Khidravieh and the child Halva Sale.یکی از بارزترین و فعالترین ویژگیهای مؤثر بر شاعران در زمان سرودن شعر، مسئلة تداعی است. تداعی، فرایندی است که به صورت غیرارادی، در ذهن ظاهر میشود و میان خاطرات، تصاویر، درونمایهها و انباشتههای ذهنی، ارتباط برقرار می-کند. از آنجا که آفرینش هر اثر ادبی جدید، مستلزم تخطّی و خروج از هنجار متون نافذ پیشین و خوانش خلاقانة آثار گذشته است؛ لذا، عنصر تداعی در ساخت یا بازسازی آثار ادبی، بویژه در جهت رهایی از اضطراب تأثیر آثار پیشینیان، نقش بسیار چشمگیری را داراست و زمینههای ایجاد بدخوانی خلاق را فراهم میکند. با عنایت به این که، جریان سیال ذهن و عنصر تداعی، از عوامل موثر بر ذهن مولانا، در زمان به نظم درآوردن حکایات بوده است؛ ازینرو، در پژوهش پیش رو، حکایتی از مثنوی معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. بر طبق پژوهشی که انجام شده است، مشاهده شد که عنصر تداعی در تغییر دادن اصل موضوع حکایت، خلق درونمایههای فرعی، ترسیم فضایی بیزمان و بیمکان، نکره ذکر شدن شخصیت اصلی، نزدیکی شاعر از زاویة دید درونی به دانای کل، چند بعدی شدن شخصیّت داستانی و ... تأثیرات عمدهای داشته است و با تغییر سطح جدید، نسبت به سطوح ماقبل، سبب تغییرات عمدهای در حکایت مولانا به نسبت حکایات مبدأ شده است. در این پژوهش، پس از آشنایی با عنصر تداعی، شاخصههای آن، شناخت نظریة بدخوانی خلاق و اضطراب تأثیر، چگونگی تأثیر تداعی بر روند بدخوانی خلاق مولانا در حکایت شیخ احمد خضرویه و کودک حلوا فروش، بررسی شده است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Necessity to reinstate the court of Nizam al-Din Astarabadiضرورت تصحیح مجدد دیوان نظام الدین استرآبادی2961518510.22099/jba.2019.29972.3066FAمحمدرضا پاشاییگروه زبان وادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.مهدی حمزه پورگروه زبان وادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایرانJournal Article20180627Nizam al-Din Astarabadi is a poet of the nineteenth and tenth centuries AH that his poetry has several dimensions. The prologue in changing the style of Iraqi to Hindi and the specificity of the Shiites literature has diminished his poetry in his covenant. . The court of justice was first published in 1391 by the library and documentation center of the Islamic council. <br /> The authors of the article, with a comparison of the text published by the documentation center of the Islamic council with the versions used, check the defects and errors of the sculptor in the correction process On a general look, the defects found can be expressed as follows: Including Incorrect readings, Incorrect selection of copies, Disregard for the rules of prosody, To understand the literary traditions of manuscript scribes, And not considering the meaning of poetry, Disregard the vertical axis of the text And the relationship between the previous and the next poems. In this way, we conclude that due to the abundance of these errors, There has been a lot of turmoil in the printed version of the House And is in no way a reliable version. It cannot be accepted as a scientific justification, therefore the reinstatement of this court is indisputableنظام الدین استرآبادی از شاعران توانمد قرن نهم و دهم هجری است که شعرش از ابعادی چند اهمیت دارد، پیشتازی در تغییر سبک از عراقی به هندی و عنایت خاص به ادبیات شیعی، شعر او را در عهد خود کمنظیر ساخته است. دیوان نظام، نخستین بار در سال1391 از سوی کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی چاپ شد.<br /> نویسندگان مقاله با قیاس متن چاپ شده انتشارات مجلس شورای اسلامی با نسخههای مورد استفاده، نارساییها و خطاهای مصححان را در فرایند تصحیح بررسی کرده و ابیات نادرست بسیاری را تصحیح کرده و خطاهای مصحّحان را در موارد بسیاری نشان دادهاند، در یک نگاه کلی، ایرادات یافت شده را میتوان چنین بیان کرد: خوانش نادرست ابیات، گزینش نادرست نسخهبدلها، بیتوجّهی به اوزان عروضی، آشنانبودن به سنن نوشتاری کاتبان نسخ خطی و در نظر نگرفتن معنای ابیات، بیاعتنایی به محور عمودی متن و ارتباط بیتهای پیشین و پسین. به این ترتیب به این نتیجه میرسیم که به دلیل وفور خطاهای یاد شده، ابیات آشفتۀ فراوانی در نسخۀ چاپ شده مجلس راه یافته و به هیچ وجه نسخۀ قابل اعتمادی نیست، نمیتوان آن را به عنوان تصحیح علمی پذیرفت، در نتیجه تصحیح مجدد این دیوان، ضرورتی انکارناپذیر است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Literary application of Letter "A" in mystic poets' poems (Sanaie, Attar, and Molavi)کاربرد ادبی حرفِ الف در اشعار شعرایِ عارف (سنایی، عطار و مولوی)6286514910.22099/jba.2019.29506.3029FAغلامرضا حیدریعضو هیات علمیJournal Article20180611'A' or 'Alif' the first letter of Persian alphabet, is a prominent vowel in Farsi language. It is the first letter of Abjad numeral system which represents number one in this system. Alif signifies the Taurus astrological sign. In mystical, philosophical, and rhetorical literature, Alif represents unique God, Holy Spirit, God's mercy; Adam's the father, abstract sphere, solitude, and the single mystery and etc. Alif has fallen in love with its stature. Since Alif has accent-like sign overhead, it is rebellious. Despite having tongue, it is dumb and silent. It is regarded as one of the poorest in terms of wealth among letters. It symbolizes poverty, abjection, destitution, vacancy, pauperism, beggary, inexistence, absence, loss, and self-denial. It also suggests nakedness, nudity, embarrassment, self-evidence, preparedness, distress and confusion and adornment.. Alif is motionless and stagnant. Its creation begins with points and dots. All letters and numbers then are founded upon this letter. Alif is the first letter of creation. It also indicates minuteness, brevity and tininess. Alif is the most common simile in Persian literature and the poetry's and prose's images or contents used in Persian literature are described. It was compared to needles, thorn, moon crescent, sticks, pens and plumes, fingers, arrows, bolts, cedars, gallows and scaffolds, newly grown whiskers or beard, half or full moon, and etc. In this article, we try to study the literary, artistic, and video applications of letter Alif in top mystic poets' poetry like Sanaie, Attar, Molavi, Shah Nematollah Valiآ، الف، ا، (همزه)، اوّلین حرفِ الفبای زبان فارسی و عربی است و نیز نخستین حرف از حروفِ جمّل و ابجد بوده و به حساب جمّل نمایندة عدد یک است. الف، رمز برج ثور است. الف، در ادبیات عرفانی و کلامی و فلسفی، کنایه از ذات یکتای احدیّت، روح اعظم، عالَم تجرید و تفرید و سرِّ بیچون... است. حرفِ الف، به واسطة شکل و جایگاه خاصّ و برخی از ویژگی های منحصربهفرد، یکی از پُرکاربردترین حروف در ساخت مضامین بکر و فضاهای شاعرانه و ترکیبات و تعبیرات نغز و ظریف ادب پارسی به ویژه اشعار عارفانی چون سنایی، عطار، مولوی و شاه نعمت الله ولی است. در اکثر اشعار این شاعران، الف؛ سابق، پیشوا، مظهرِ تنهایی، تجرّد، تفرّد، صداقت، درستی و پاکی است. الف، بیحرکت و ساکن است. آفرینشِ الف، با نقطه آغاز میشود. جملة حروف و اعداد، بر محورِ حرفِ الف میگردند. الف، اوّلین حرفِ آفرینش است. الف، نمادِ خُردی و کوچکی و ریزی هم است. الف، یکی از مشبهبههای پُرکاربرد ادب پارسی است و شعرا در تصاویر و مضامین شعری، خار، هلال ماه، عصا، قلم، انگشت، سرو، ماه نو، کمرِ باریک و... را به الف مانند میکنند. در این مقاله، سعی شده است به کاربرد ادبی و هنری حرفِ الف در اشعار شعرای عارفِ طرازِ اوّل، یعنی؛ سنایی، عطار، مولوی و شاه نعمت الله ولی پرداخته شود.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Reflection of Reasoning in Makhzan al-Asrar and Khosrowa and Shirin by Nizami Ganjaviبازتاب نگاه استدلالی درمخزن الاسرار و خسرو و شیرین حکیم نظامی گنجهای87111511110.22099/jba.2019.31963.3259FAرقیه شعبانیدانشجوی دکتری زبان وادبیات فارسی ،دانشگاه الزهرا ،تهران ،ایرانحسین فقیهیدانشیار گروه زبان وادبیات فارسی دانشگاه الزهرا ، دانشکده ادبیات ، تهران ، ایرانJournal Article20190101Reasoning is a valuable science that is used in field of human knowledge such as philosophy, theology, ethics, religion, education, etc. Reasoning originates from Plato’s and Aristotle’s discussions upon application of arts and poetry. Persian poets’ conception of reasoning, specifically Nizami’s, who believed in semantic overlap between poetry, knowledge and wisdom, is closer to Aristotle’s views. Unlike Plato who deemed poetry as an outgrowth of fascination and incognizance in poets and somehow linked poetic inspiration to insanity, Aristotle’s maintained that poets enjoyed sparkling wit and could aid in purification of human soul by pursuing ideal reality. Therefore, the work of the poet is rooted in a kind of logic and wisdom that covers every kind of reasoning. Nizami who was cognizant of the sciences of his time such as logic, philosophy, theology, medicine and astronomy, always appreciated the fruits of wisdom and reason. Nizami’s logical insights have led him towards some forms of reasoning such as analogy, induction, and allegory. He has benefitted from these forms of reasoning on literary, intellectual, social, educational, allegorical, theological, paraphrastic, narrative, religious, geographic and historical grounds to substantiate and clarify his poems. In-depth study of the lyric work “Khosrow Shirin” and the didactic work “The Treasury of Mysteries” indicates that the oft-used form of reasoning is analogy on mystical, educational, medical, mythical, and hermeneutic grounds in the first form. Next comes allegory and finally induction which is seldom seen.استدلالی از موارد با ارزش علمی است که در تمام زمینههای دانش بشری از قبیل مباحث فلسفی، حکمی، اخلاقی، شرعی، تعلیمی و ... به کار میرود. این نوع نگاه ریشه در مباحث افلاطون و ارسطو دربارهی کارکرد هنر و شعر دارد. در این میان، برداشت شاعران فارسیگو از جمله نظامی که بین شعر و حکمت و دانایی قائل به همپوشانی معنایی بودند، با دیدگاه ارسطو قرابت بیشتری دارد. زیرا او برخلاف افلاطون که شعر را محصول «جذبه و بیخبری» شاعر میدانست و «الهام» شاعرانه را به شکلی از جنون مرتبط میکرد، معتقد است شاعر که از نوعی آگاهی برتر برخوردار است، میتواند با تقلید از «واقعیت آرمانی» به تطهیر و تزکیه روح آدمی یاری رساند. بنابراین کار شاعر ریشه در نوعی منطق و خرد دارد که هر نوع نگاه استدلالی را پوشش میدهد. نظامی که بر علوم عصر خود نظیر: منطق، فلسفه،کلام، پزشکی و نجوم آگاهی داشته، همواره نتایج کاربرد حکمت و خرد را ارج نهاده است. نگاه منطقی نظامی موجب شده که او در اثبات و تأیید و تفهیم اشعارش به انواع استدلال مانند: قیاس، استقراء و تمثیل در زمینه های: ادبی، عقلی، اجتماعی، تعلیمی، تمثیلی، کلامی، تأویلی، نقلی، شرعی، جغرافیایی و تاریخی روی آورد. نتایج به دست آمده نشان میدهد که در خسرو وشیرین و مخزن الاسرار که به ترتیب آثاری غنایی و تعلیمی محسوب میشوند، بیشترین نوع استدلال شامل قیاس در زمینههای عرفانی، حکمی ـ تعلیمی، پزشکی، اسطورهای و هرمونتیک از شکل اول است، تمثیل در مرحلهی دوم قرار دارد و استقراء به ندرت به چشم میخورد.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521The Study of the Sin - Salvation motif within the framework of the love of stepmother to her husband's son
(Based on Jami 's Josef and Zoleikha and the Tibetan narrative of Queen and Monk's story)بررسی بن مایه گناه- رستگاری در قالب روایت های عشق نامادری به پسرخوانده (بررسی مقایسه ای یوسف و زلیخای جامی و روایت تبتی داستان ملکه و راهب)112121510510.22099/jba.2019.31364.3194FAمنیژه عبدالهیدانشگاه علوم پزشکی شیراز (دانشکده پیراپزشکی)Journal Article20181105One of the oldest and most widespread motifs of the romantic stories of the world is the love of the stepmother to her husband's son. In Persian literature, besides the most well-known Iranian story, Siavash and Soudabeh in Shahnama (Book of the Kings), the story of Joseph and Zoleikha, rooted in Quran, gave rise to stories and poems, the most artistic one being Mohabatnameh, in the Fifth Awrang of Haft Awrang ( Seven Thrones) , composed by Abdurrahman Jami. There are similar motifs in the narrative works of other nations, namely that found in the Far East, in the Tibetan literature, i.e. the story of Monk Virukana and Queen Shepungza. Generally speaking, the study shows that these stories mainly focus on the principle of sin-salvation clash, and that both main characters (the unfaithful woman and the pious man), have to go through four stages: sin, Punishment, free from sin, and salvation, in order to dispose of sin and attain salvation. Drawing on the mythical analysis, the study has also shown that the sinful woman in these narratives represents ancient and obsolete beliefs whereas the pious man is the manifestation of the new order in societies, launching a new discipline. This old- new confrontation is manifested in the guise of sin-salvation clash in these stories.یکی از کهن ترین و گسترده ترین بن مایه های داستان های عاشقانة جهان، عشق نامادری به پسر همسر است. در ادب پارسی افزون بر بهترین نمونۀ ایرانی آن که در داستان سیاوش و سودابۀ شاهنامه گزارش شده است، با تأثیر پذیری از روایت قرآنی داستان سامی یوسف و زلیخا، آثارو منظومه هایی پدید آمد که هنری ترین آن ها محبت نامه سرودۀ عبدالرحمن جامی در اورنگ پنجم از هفت اورنگ است. در آثار ملل دیگر نیز روایت هایی با بن مایه مشترک با این داستان وجود دارد که از آن جمله روایتی از شرق دور و در ادبیات تبتی است که در نوشتار حاضر زیر عنوان داستان راهب وایروکانا و ملکه شی پونگزا، معرفی می شود. سپس در نگاهی کلی نشان داده می شود که رویکرد اصلی این داستان ها بر اصل ترکیب تقابلی گناه- رستگاری قرار دارد و هر دو شخصیت اصلی (زن خطاکار و مرد پرهیزگار) برای عبور از خطا و رسیدن به رستگاری ناگزیر از چهار مرحله: گناه، عقوبت، رهایی از گناه، و رستگاری، عبور می کنند. همچنین درتحلیل گناه در ترکیب تقابلی گناه- رستگاری، با بهره مندی از تحلیل اسطوره ای نشان داده می شود که زن خطاکار در این روایت ها نمادی از آیین ها و اعتقادات کهن و مهجور و مرد پرهیزگار جلوه ای از نظم نوآیین در جوامعی هستند که در سپیده دم تاریخ خود در حال پی افکندن بنیادی نوین هستند و این تقابل کهن و نو به صورت تقابل گناه- رستگاری در این داستان ها نمود می یابد.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521The Study on the new sources in relation to the name of the poet and estimate the time of compilation of the Old Burzō-nāmaجستجوی منابع جدیدی در رابطه با نام سراینده و تخمین زمان سرایش برزونامه کهن122150510210.22099/jba.2019.31543.3217FAفرزاد قائمیدانشگاه فردوسی مشهد0000-0003-0633-6894Journal Article20181123In the research of Iranian and Western scholars to this day, the old part of Burzō-nāma is initially attributed to Atāii-e Rāzi, and then to a poet named Shams-oddin Mohammad-e Kōsaj, whose name remains only in a manuscript that is the oldest manuscript. The lack of other documents about the recent name has led some researchers to assume the author of the work as anonymous. In this essay, by finding other evidence in the manuscripts of the text, it has first been proven that this work has been compiled by a poet named Kōseh or Kōsaj; Secondly, it is clear that, until the 12th century, some Shāh-nāma scribes were aware of the fact that The incorporative story of Burzō in the Shāh-nāma manuscripts has been compiled by him. Also introducing another manuscript of Burzō’s story, three years after the manuscript of Cambridge (manuscript of India) and comparing three older manuscripts of the Burzō-nāma, the probable time for the compilation of this poem is estimated at the seventh century. Meanwhile, it is clear that the Cambridge manuscript is not the best available manuscript of the Burzō-nāma and is far from the origin manuscript.در تحقیقات پژوهشگران، بخش کهن برزونامه، ابتدا به عطایی رازی و سپس به شاعری به نام شمسالدین محمد کوسج که نامش فقط در یک نسخه که اقدم نسخ متن است، باقی مانده است، نسبت یافته است. عدم وجود اسناد دیگر دربارة نام اخیر باعث شده برخی محققان نیز سرایندة اثر را گمنام فرض کنند. در این جستار با پیدا کردن شواهد دیگری در نسخ متن اولاً سرودن متن به دست شاعر با نام کوسه یا کوسج ثابت شده است؛ ثانیاً این نکته روشن میشود که تا سدة 12 هجری، برخی کاتبان شاهنامه، از سرایش داستان برزوی ملحق به شاهنامه به دست وی آگاه بودند. همچنین ضمن معرفی نسخة دیگری از داستان برزو با فاصلة سه سال با نسخة کمبریج (نسخة هند) و مقایسه سه نسخة قدیمتر متن برزونامه، زمان احتمالی سرایش متن قرن هفتم تخمین زده شده است و در ضمن مشخص شده که نسخة کمبریج بهترین نسخة موجود از متن نیست و با متن مادر فاصلة زیادی دارد.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521New Source for identification poet of the ode "Om-al-Kavaeb"سندی نویافته برای شناسایی سراینده قصیده «امالکواعب»150175509610.22099/jba.2019.29869.3055FAرحمان قربانیدانشگاه اصفهانJournal Article20180708There are a lot of poems in Persian language Their poetry has not yet been determined. One of these cases is the famous ode "Om-al-Kavaeb". So far, several studies have been carried out on this topic, and Manouchehri Damghani, Amir Mo'azi, Borhani, Hasan Motekallam Kashi and Nasrollah Monshi have been introduced as poets of this ode. In this study, by studying the reasons used in previous studies and referring to a new document, introduced the true poet of this ode. The author's citation is an important and valuable manuscript, "Tazkarah al-Shoa'ra", known as "Ontology No. 900". The collector/ author of this Ontology, Introduces Simkesh –e- Samarqandi's as a poet of this poem. Contrary to previous poets, several reasons confirm this claim and assignment. In this paper, firstly, the authenticity of the assignment this ode to Manouchehri, Amir Mo'azi, Borhani and Hasan Motekallam is analyzed and rejected. Then, with a focusing on research of Sorori which has more authenticity, challenged her four In assigning a poem to Nasrallah Monshi. In the end, mention three other reasons for Confirm this claim.در زبان فارسی اشعار زیادی وجود دارند که سراینده اصلی آنها هنوز مشخص نشده است. یکی از این موارد، قصیده مشهوری با مطلع «سلام علی دار امالکواعب/ بتان سیهچشم عنبرذوایب» است. تاکنون چند تحقیق در این باره صورت گرفته و منوچهری دامغانی، امیر معزی، برهانی، حسن متکلم کاشی و ابوالمعالی نصرالله منشی به عنوان سرایندگان قصیده مذکور معرفی شدهاند. پژوهش حاضر با بررسی استدلالهای بهکاررفته در مطالعات پیشین و با استناد به سندی جدید، شاعر این قصیده را معرفی میکند. استناد نویسنده به نسخه خطی مهم و ارزشمند «تذکره الشعرا»، مشهور به «جنگ 900 مجلس» است. گردآورنده این نسخه، سیمکش سمرقندی را شاعر این قصیده میداند. برخلاف شعرای قبلی، شواهد امر صحت این ادعا و انتساب را تأیید میکند. در این مقاله، نخست صحت انتساب قصیده به منوچهری، امیر معزی، برهانی و حسن متکلم بررسی و رد میشود. سپس با تمرکز بر پژوهش سروری که از اعتبار و سندیت بیشتری برخوردار است، دلایل چهارگانه او در انتساب چکامه به نصرالله منشی به چالش کشیده میشود. در پایان، سه دلیل دیگر برای ترجیح تعلق شعر به سیمکش سمرقندی مطرح میشود.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Controversy over meaning in the discourse of revolutionary poetryنزاع بر سر معنا در گفتمان شعر انقلاب176204510110.22099/jba.2019.30927.3163FAفرهاد کرمیگروه ادبیات دانشگاه اراکحسن حیدریاستاد دانشگاه اراکعلی صباغیمدیر گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه اراکمحسن ذوالفقاریاستاد دانشگاه اراکJournal Article20180926The revolutionary poetry is a product of the strife amongst various discourses which had suffused the Iranian society’s literary arena from the late 40s till late 50s. In the present research, the topic of the struggle in between secular literary discourse and Islamic literary discourse, has been delved into. In order to conduct this study, discourse analysis Theory (from the standpoint of Ernesto Laclau and Chantal Mouffe) has been applied. While Foucault discourse opinions have also been used. The strife between the two mentioned discourses has mainly been over their meaning and their attempts to reform ate the concepts of revolutionary poetry. Historicity and phenomenology of literary have not been dropped out either. the process of conceptual formation named revolutionary poetry has been analyzed through there conflict. According to this study, the poetry of the Islamic Revolution resulted of some epistemological breakdown (in Foucault words) of the previously stabilized process with its find exclusion. As a result of this struggle, the revolutionary poetry adopted a new formulation with the hegemonic intervention of the new political institution, having emerged from the revolution. This different current brought about a type of political poetry, called the Islamic Revolution's poesy.شعر انقلاب محصول کشمکش گفتمانهای مختلفی است که از اواخر دهة چهل تا اواخر دهة پنجاه فضای ادبی جامعه را با مفاهیم و مضامین انقلابی و اعتراضی خود انباشته بودند. در این پژوهش موضوع کشمکش گفتمان ادبی سکولار دربرابر گفتمان ادبی اسلامگرا بررسی شدهاست.در این بررسی از نظریة تحلیل گفتمان ( از منظر ارنستو لاکلو و شانتال موف) و همچنین آراء گفتمانشناسانة میشل فوکو استفاده شدهاست.کشمکش دو گفتمان یادشده عمدتا بر سر معنا و تلاش آنها برای صورتبندی مفاهیم در شعر انقلاب بودهاست. در این بررسی از نکاه تاریخی و جریانشناسانه نیز غفلت نشدهاست. روند شکلگیری مفهومی بهنام شعر انقلاب از رهگذر همین کشمکشها واکاوی شدهاست. بر اساس این پژوهش شعر انقلاب اسلامی حاصل گسست معرفتشناختی (به تعبیر فوکو) از جریان تثبیتشدة سکولار و طرد آن بود. در نتیجه این کشمکش، شعر انقلاب با مداخلة هژمونیک نهاد سیاسی برآمده از انقلاب، صورتبندی تازهای به خود پذیرفت. این جریان متفاوت نوعی از شعر سیاسی را بهوجود اورد، که شعر انقلاب اسلامی خوانده میشود.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Investigating and analyzing the Concept of Death Revisiting in Contemporary Persian Poetry and Ghazalsواکاوی نگاهها به مرگ در غزل معاصر (مرگاندیشی، مرگزدگی یا مرگمشتاقی؟)205233510710.22099/jba.2019.30378.3106FAعلی محمد محمودیدانشگاه اصفهان0000-0002-1198-9286اسحاق طغیانیدانشگاه اصفهانJournal Article20180829It is not exorbitant that is one claims that as far as a mortal human being is present, death revisiting is with him. One of the important representations of thinking of death is in poetry and novels. From Epic of Gilgamesh to philosophical and literary works of the contemporary age, this attitude has been represented in one way or another. Persian poetry is also considered this approach. The type of the approach of ancient and contemporary poets to the concept of death is different. Ancient Persian poets combined death with a philosophical and mystical attitude, while the death revisiting contemporary poetry is a different issue. The most approaches to death in the contemporary poetry and consequently contemporary Ghazal are "fearing death", "demanding death", "praising death" and a bit, "revisiting death"; some of the poems are like slogans. Contemporary poetry depends the themes originating from lyrical poetry and Romanticism and sometimes are like the ideas of philosophers and considers issue such as nihilism and sadness and a little, "death awareness" is considered. While in the ancient poetry, the valuable issue of death depends a view originating from the sense of life. Ghazals of Freydoun Tavalloli, Hussein Monzavi, Manochehr Neistani, Fazel nazari and Mohammad Said Mirzaei are filled with the issue of death and death demandingادبیات یکی از تجلیگاههای مهم و اصیل تفکر و احساس انسان دربارة مرگ است. قدیمیترین حماسة جهان، «گیل گمش» و آثار ادبی و فلسفی دوران جدید، این نگرش را همواره متجلی ساختهاند. شعر فارسی نیز از این اندیشهها و عواطف جدا نیست. رویکرد شاعران قدیم و معاصر به مقولة مرگ متفاوت است. شاعران قدیم، مرگ را بیشتر با نگاهی مذهبی، تعلیمی و عرفانی در میآمیختند؛ حال اینکه شعر «مرگاندیش» و «مرگنگر» یا «مرگزده» معاصر نگاهی عاطفی و احساسی از خود نشان میدهد. بیشترین رویکرد به مرگ در شعر معاصر و بهتبع آن غزل، «مرگ-هراسی»، «مرگخواهی» و اندکی «مرگاندوهی» است. در شعر معاصر، تابع مضمونهای برخاسته از شعر غنایی و گاه متأثر از مکتب ادبی رمانتیسم، مسائلی چون «پوچی»، «غم و اندوه» و اندکی «مرگآگاهی» بیشتر به چشم می-خورد. غزلهای نو و سنتیِ معاصر نیز از مقولة مرگ و مرگانتظاریِ نومیدانه سرشار است؛ در این مقاله گونههای مرگنگری غزلسرایان معاصر استخراج و بررسی شده است. در مجموع غزل معاصر نگرشهای متنوعی را در زمینة مرگ دارد که بیشترین صبغة آن مرگهراسی و مرگاندوهی در دورة اوج شعر نیمایی و سپسبهتدریج مرگاشتیاقی و مرگآگاهی در دورة غزل دفاع مقدس و پس از آن نمایانشده است.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Harmony of meter and containing in dirges and elegies by Yaqma Jandaqiهماهنگی وزن و محتوا در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی234261510610.22099/jba.2019.31458.3205FAمهدی نجفیدانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران.اسحاق طغیانیاستاد زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایرانمحبوبه خراسانیدانشیار زبان و ادبیات فارسی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایرانJournal Article20181116یکی از موفقیتهای هر شاعری در سرودن، توجه وی به شبکۀ ارتباطی عناصر مادی و معنوی موجود در شعرش است که ساختار و نظام یک قالب شعری را تشکیل میدهد. ارتباط واژگانی و شیوه چینش آنها، انتخاب وزن مناسب با عنایت به درونمایۀ حاکم بر آن، انواع موسیقی در شعر و نظایر آن این شبکه را میسازد. این مقاله به میزان هماهنگی درونمایه و بحور به کار رفته در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی -شاعر قرن سیزدهم هجری- پرداخته است. وی نخستین شاعری است که بخشی از دیوانش به نوحه اختصاص یافته است. میتوان گفت که وی توانسته است خردهژانری را با عنوان نوحهسرایی در شعر فارسی ابداع کند. یغما در این نوع شعری، بین وزن و محتوا ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی برقرار کرده است. این تحقیق با روش تحلیل محتوای کیفی از نوع مضمونی بر روی هفتاد و شش مرثیه و نوحۀ شاعر انجام شده است، انواع اوزان از جمله وزن خیزابی و جویباری که شاعر به کار گرفته، با مضمون ارائه شده همخوانی دارد و نیز رزانت، سَبُکی، نظم هجاها و طول مصرعها، ارکان عروضی از حیث رکنبندی هجاها، وجود تکرار و تنوع ارکان بحرهای عروضی در مراثی و نوحهها در نظر گرفته شده است. همچنین اشعار به ترتیب بسامد در بحرهای رمل، هزج ، رجز، مضارع، متقارب و سریع سروده شدهاند؛ از این میان بحرهای هزج و رمل که سنگینترین اوزان محسوب میشوند و برای بیان اندوه و متأثرکردن مخاطب مناسب هستند، بالاترین بسامد را دارند.یکی از موفقیتهای هر شاعری در سرودن، توجه وی به شبکۀ ارتباطی عناصر مادی و معنوی موجود در شعرش است که ساختار و نظام یک قالب شعری را تشکیل میدهد. ارتباط واژگانی و شیوه چینش آنها، انتخاب وزن مناسب با عنایت به درونمایۀ حاکم بر آن، انواع موسیقی در شعر و نظایر آن این شبکه را میسازد. این مقاله به میزان هماهنگی درونمایه و بحور به کار رفته در نوحهها و مرثیههای یغمای جندقی -شاعر قرن سیزدهم هجری- پرداخته است. وی نخستین شاعری است که بخشی از دیوانش به نوحه اختصاص یافته است. میتوان گفت که وی توانسته است خردهژانری را با عنوان نوحهسرایی در شعر فارسی ابداع کند. یغما در این نوع شعری، بین وزن و محتوا ارتباطی تنگاتنگ و ناگسستنی برقرار کرده است. این تحقیق با روش تحلیل محتوای کیفی از نوع مضمونی بر روی هفتاد و شش مرثیه و نوحۀ شاعر انجام شده است، انواع اوزان از جمله وزن خیزابی و جویباری که شاعر به کار گرفته، با مضمون ارائه شده همخوانی دارد و نیز رزانت، سَبُکی، نظم هجاها و طول مصرعها، ارکان عروضی از حیث رکنبندی هجاها، وجود تکرار و تنوع ارکان بحرهای عروضی در مراثی و نوحهها در نظر گرفته شده است. همچنین اشعار به ترتیب بسامد در بحرهای رمل، هزج ، رجز، مضارع، متقارب و سریع سروده شدهاند؛ از این میان بحرهای هزج و رمل که سنگینترین اوزان محسوب میشوند و برای بیان اندوه و متأثرکردن مخاطب مناسب هستند، بالاترین بسامد را دارند.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Studying the effects of Panopticism & Self-censorship Based on Literary Auto-criticismواکاوی«تأثیرات سراسربینی» و «خودسانسوری» در پرتو نقد هنر خویشتن262290509810.22099/jba.2019.29697.3046FAمهرداد نصرتیدکترای ادبیات فارسی و مربی گروه(مستقل) ادبیات فارسی دانشگاه یزد0000-0002-5048-1389Journal Article20180603There are numerous examples in the world literature history in which the authors have compulsively kept away of direct expression or clarification of the subject and have even used the aesthetic devices for precaution and encryption. On the contrary to censorship which is usually because of political, cultural and ideological affairs directly obliged by the power to the authors and his writings, Self-censorship is due to personal, social, ideological and even political observations of the author himself. Writers and poets sometimes refer to the phenomenon of self-censorship textually or extra-textually and the process of the phenomenon. In this survey, after referring to the exact meaning of literary self-censorship, and its bases and causes, agreements or disagreements about it, self-motivation or non-self-motivation of it, the process of Panopton & Panopticism in literary criticism, we have tried to this question that how the literary auto-criticism method can help in studying self-censorship. Yet, the relationship among self-censorship and Alias, Topic, date, selection for printing, structure, language, Samizdat, hope and fate of the works of art are treated as well.در تاریخ ادبیات ملل جهان شواهد متعددی را میتوان یافت که نشان میدهد گاهی پدیدآوران، بهناچار، از بیان مطلب و یا تصریح بر آن، پرهیز کردهاند و حتی اصول زیباشناختی را برای رعایت احتیاط و پوشیدهگویی بهکار گرفتهاند. بر خلاف سانسور که معمولاً بهدلایل مختلف مستقیماً توسط عوامل قدرت بر ادیب و آثار او تحمیل میشود، خودسانسوری بهعلت ملاحظات فردی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی، از جمله تأثیرات سراسربینی، توسط خود ادیب صورت میپذیرد. گاهی شاعران و نویسندگان، بهصورتهای درونمتنی و برونمتنی، خود به اصل وقوع و نیز چگونگی رخداد خودسانسوری بر آثار و یا شخصیت ادبی خویش پرداختهاند. در این تحقیق پس از اشارتی به مفهوم دقیق خودسانسوری ادبی؛ زمینهها و علل وقوع آن؛ مخالفت و موافقتها و خودانگیختگی یا دگرانگیختگی خودسانسوری؛ چگونگی تأثیر سرابینی بر متن ادبی و روش انتقادی پاناپتیکونیسم؛ تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که نظریات و شیوههای خودانتقادی ادبی به بررسی خودسانسوری در ادبیات چه کمکهایی میکند. تشخیص رابطۀ خودسانسوری با نام مستعار؛ عنوان اثر؛ تاریخ اثر؛ گزینش اشعار؛ ساختار اثر؛ زبان شعر و داستان؛ سامیزدات یا انتشار زیرزمینی؛ مسألۀ امید؛ و نهایتاً؛ رابطۀ خودسانسوری با سرنوشت اثر از جملۀ یافتههاست.معاونت پژوهشی دانشگاه شیرازشعر پژوهی(بوستان ادب)2008-818312120200521Stuffed Tree?مقاله کوتاه: نردشیر یا نردِ شیر چیست؟291301549910.22099/jba.2019.34419.3469FAامیر سلطان محمدیدانشگاه اصفهانJournal Article20190726Shahnameh is a unique text that has been challenged by scholars in the field of Shahnameh due to the fact that the text and vocabulary of the text are old, as well as its rare words. In the part of Shahnameh, which is related to Zal's performance against Manuchehr, a bit has come in this sense. Zal threw a beam when the horse was running, and that shot struck the lion's tree and penetrated it. Of course, in some of Shahnameh's books, instead of the lactating tree, the lion's sword has come. Those who brought this term and the commentators of Ferdowsi's poetry who took milk in the sense of a wild animal have not been aware of one point. The point is that the ancient Persian poets of livestock did not rhymes in the meaning of the wildlife, because their pronunciation varies in the word "ya".Nardshir is here in the sense of lumbering trees that comes out of gum and sap. The similarity of the milk in the meaning of the jungle animal and drinking liquid milk caused this mistake in the versions. In the story of Siavash, the word Nordshir is distorted to the green tree.شاهنامه متنی منحصر به فرد است که به خاطر کهنگی زبان و فضای سرایش و دایرة وسیع واژگانی به خصوص واژگان نادر و خاص گاه کاتبان و مصححان را به چالش کشیده و لغزشگاه آنان گردیدهاست. در یکی از ابیات شاهنامه در داستان هنرنمایی زال نزد منوچهر بیت زیر آمدهاست:<br /> بینداخت و بگذاشت بر نرد شیر<br /> هم اندر تگ اسپ یک چوبه تیر<br /> <br /> البته این بیت در طبعهای دیگر عموماً به جای وجه نردشیر یا نردِ شیر، وجه مانوس«نره شیر» را مضبوط داشتهاند. سوای این بحث که وجه اصح کدام یک از وجوه مسطور در نسخههاست، گزارش و شرح شاهنامهپژوهان از این وجوه و به تبع آن از این بیت نیز ناصواب نمودار گردیدهاست. تمام ناسخان و مصححانی که وجه نره شیر را برای متن و شرح خود اختیار کردهاند، از یک نکتة زبانی مهم مغفول ماندهاند و آن اینکه «شیر» در معنای حیوان درنده با یاء مجهول قرائت میشده و شعرای متقدم آن را با «تیر» که با یاء معلوم بودهاست، قافیه نمیکردند. حتی کسانی که نرد شیر را اختیار کرده و شیر را در معنای بزرگ یا نشانهای از شمایل شیر در میدان سوار پنداشتهاند، نیز همین خطا را کردهاند، زیرا به هر روی واژة قافیه را شیر مفروض داشتهاند. نردشیر همان شیردار یعنی درختی (دار) که شیر (صمغ و شیره) دارد که نمونههایی چون شجر الملحب، لبنی و حلیب در ذیل آن میگنجد. این درخت در داستان سیاوش نیز آمده و به غلط به سبزنرد گشتگی یافته-است.